جدول جو
جدول جو

معنی حبانی - جستجوی لغت در جدول جو

حبانی
(حِبْ با)
منسوب به حبان از نواحی نیشابور. محمد بن جعفر بن عبدالجبار حبانی نیشابوری. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
حبانی
(حُبْ با)
سمعانی گوید: هذه النسبه الی حبان و محمد بن حبان بن ابی بکر بن عمر البصری ّ هو حبانی ّ. نسب الی ابیه من اهل البصره. سکن بغداد فی الحریم. یحدث عن امیه من بسطام. و محمد بن المنهال و حسن بن قرعه و غیرهم. توفی بعد الثلثمائه بیسیر. رجوع به انساب سمعانی برگ 153 ب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حقانی
تصویر حقانی
راست و درست، مبتنی بر حق و عدالت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربانی
تصویر ربانی
مربوط به رب، خدایی، اللهی، عالم راسخ در علم دین، خداشناس، عابد، عارف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
ویژگی مطلبی که با زبان گفته شود، شفاهی
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان، برای مثال پس بفرمود تا زبانی زشت / سوی دوزخ دواندش ز بهشت (نظامی۴ - ۷۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبانی
تصویر مبانی
مبناها، پایه ها، بنیان ها، جمع واژۀ مبنا
بناها، عمارت ها، ساختمان ها، بن ها، پایه ها، اساس ها، ساختن ها، جمع واژۀ بنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حباری
تصویر حباری
هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، چرز، جرز، جرد، ابره، تودره، شاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبانی
تصویر تبانی
با هم سازش کردن و هم دست شدن برای اقدام به امری
فرهنگ فارسی عمید
(حَبْ با نی یَ)
قریه ای از کوفه. و بروزگار زیاد بن ابیه، زیاد بن خراس العجلی یکی از خوارج با جمعی از آن طائفه با اهل کوفه جنگ کردند و هزیمت بر کوفیان افتاد و جماعتی از مردم کوفه کشته شدند. (معجم البلدان). حبانیه اکنون اردوگاه لشکریان انگلیس در عراق عرب است. و نزدیک آن محل اصطخر حبانیه را برای اندوختن آب فرات ساخته اند، که هنگام طغیان در آن جمع کنند و هنگام تابستان به نهر برمی گردانند. و آن بزرگترین انبار آب در خاور نزدیک است
لغت نامه دهخدا
تصویری از قبانی
تصویر قبانی
پارسی تازی گشته کپانی ترازو دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبانی
تصویر مبانی
عمارتها و بناها و اساسها و شالوده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبانی
تصویر تبانی
با یکدیگر قراری نهادن، نهانی پیمان بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباقی
تصویر حباقی
شبدر وحشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبالی
تصویر حبالی
جمع حبلی، زنان باردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباری
تصویر حباری
پارسی تازی گشته هوبره جرز چرز تودره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
جمع زبنی، گردنکشان نافرمانان، دوزخبانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربانی
تصویر ربانی
مرد خدا شناس و عابد و عارف خدائی، یزدانی، ایزدی، منسوب برب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقانی
تصویر حقانی
هوده ای منسوب به حق راست و درست از روی حق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
((زَ))
شفاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
وکیل دوزخ، موکل آتش، جمع زبانیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبانی
تصویر مبانی
((مَ))
جمع مبنی، عمارت ها، بنیادها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربانی
تصویر ربانی
((رَ بّ))
عابد، عارف، خداشناس، جمع ربانیون، ربانیین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حقانی
تصویر حقانی
((حَ قّ))
منسوب به حق، راست و درست، از روی حق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبانی
تصویر تبانی
((تَ))
با یکدیگر هم دست شدن برای انجام کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبانی
تصویر تبانی
ساخت و پاخت، سازش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
Obscene, Verbal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obscène, verbal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
непристойный , словесный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obszön, verbal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
непристойний , усний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceniczny, werbalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
下流的 , 口头的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
osceno, verbale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی