- حباب
- دوستی، عشق، محبوب بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود
معنی حباب - جستجوی لغت در جدول جو
- حباب
- دوستی، عشق، محبوب
دیو، شیطان، مار
- حباب
- برآمدگی هایی که هنگام سقوط چیزی در آب یا موقع آمدن باران در سطح آب پیدا می شود
پوشش شیشه ای یا پلاستیکی که روی چراغ می گذارند
- حباب ((حُ))
- برآمدگی کوچک که به علت سقوط چیزی در آب ایجاد می شود. در فارسی آب سوار گویند، روپوش شیشه ای که روی چراغ گذارند
- حباب ((حِ))
- دوست داشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوست داشتن، برگزیدن، دانه بر آوردن، دانه بستن جمع حبیب دوستان یاران. دوست داشتن کسی را
حبیب ها، یار ها، دوست ها، معشوق ها، محبوب ها، جمع واژۀ حبیب
شمارش، رایشگری، شمارشگری
پوشش
سیل عظیم، موج دریا
مگس
نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور میباشد
مویز فروش موش سرخ موش کور
بسیار دشنام دهنده
غلبه کردن باطل، رایگان
زکابفروش، ماهی زکاب (مرکب)
کرم شب افروز، شبتاب
جمع حبه، برزها تخمک ها جمع حبه
در پرده کردن، روگیری، عفاف، حیا، شرم کردن جمع حاجب، پرده داران، چوبداران، حاجبان جمع حاجب، پرده داران، چوبداران، حاجبان
دوست، محبوب، محب، دوستدار، احباء، کاسب حبیب خداست
جنگ کردن
جمع حب، دانه ها گویه ها جورتک بنشن، جمع حبه وحب دانه های نباتات دانه های عدس و نخود و لوبیا و باقلا و مانند آنها، جمع حبوبات
جمع حب، دانه ها گویک ها گویه ها
پری، جمع حبل، رگ های نره، ستاک ها ساغ ها ریسمانگر ریسمانتاب ریسمانها رشته ها ریسمان تاب، ریسمان فروش
سستی، ضعف
شمار، شمردن، شماره کردن، محاسب، شمارگر
پیرایه بند، سپیدی بن ناخن
شیر دوشه: آوند شیر دوشی، شیر دوشیدن
پرده پای