- حایر
- سرگردان سرگشته
معنی حایر - جستجوی لغت در جدول جو
- حایر ((یِ))
- سرگشته، سرگردان
- حایر
- سرگشته، سرگردان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهتر، کوچک، پست، فرومایه
بوریا
ابریشم، پرنیان
آماده، باشنده، پیدا
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
دیگر
زیارت کننده دیدار کننده جمع زوار زایرین
سر کننده رونده، جاری روان، همه جمیع، باقی چیزی باقی مردم دیگر: شاگردان حروفچین پنج نفر عمله طبع ده نفر سایر هفت نفر، جمع سایرین. توضیح بعضی پندارند که سایر (سائر) در عربی به معنی همه و جمیع است و بمعنی بقیه نیامده. این قول اشتباه است: (السائر الباقی)
خونخواه: کینه توز کینه کشنده قصاص کننده، خشم غضب
ستمکار جور کننده ظالم، آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه، گرمی دل از گرسنگی و خشم، کسی که بدون رعایت قوانین موضوعه شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند، جمع جائرون
محصور کننده، بازدارنده
گرد آورنده
برهنه، بی زره بی زره بی خود، برهنه
ترساننده، پرهیزنده
شیر از جانوران، خپله، خوشگل، کوه بلند، رسن استوار
بازدارنده، مانع
جمع حره زنان آزاده آزاد زنان
تحقیر کننده
گود کننده، حفر کننده
شاهد، حضور دارنده، باشنده، مقابل غائب
سرگشته، متحیر، حیران
آنچه که میان دو چیز واقع شود و مانع از اتصال آن دو گردد فاصل حجاب، جدا کننده
جولاه جولاهه بافنده نساج
دیوار بست، دیوار جدار، جمع حیطان حیاط
جمع حیض و حوایض
واجد شرایط
خردار دارنده خر، خر ماهی
بر حذر دارنده
ابریشم
آرمان خواه، اندوه خوار، دریغ خورنده، درمانده، وامانده