جدول جو
جدول جو

معنی حالاً - جستجوی لغت در جدول جو

حالاً
(نَ تَ)
فی الفور. درحال
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حالا
تصویر حالا
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، نون، حالیا، الحال، کنون، عجالتاً، ایدون، فعلاً، ایمه، الآن، اینک، فی الحال، همیدون، ایدر، بالفعل، همینک
فرهنگ فارسی عمید
لقب ابوعبداﷲ احمد بن محمد بن اسحاق بن ابراهیم همدانی، معروف به ابن فقیه، رجوع به احمد بن محمد بن اسحاق و به ابن الفقیه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی اسفنج است، (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ حالت: لی مع اﷲ حالات لایسعنی فیها ملک مقرب و لا نبی مرسل،
- حالات الدهر، گردشهای روزگار
لغت نامه دهخدا
اکنون، کنون، اینک، نک، نون، الاّن، امروز، ایدر، ایمه، همیدون، ایدون، فی الحال، این زمان، در همین وقت، در همین حال، در همین زمان:
دروغی که حالا دلت خوش کند
به از راستی کت مشوش کند،
سعدی،
، فوراً، معجلاً، عاجلاً، یک دم، (لغت نامۀ اسدی ص 515)، پیشادست، سلم، نقد، از حالا، از هم اکنون، از این ببعد: از حالا تا فردا، از امروز تا فردا
لغت نامه دهخدا
جمع حالت، جاوران جاورها، چگونگی ها جمع حالت. کیفیات چگونگیها اوضاع، وقایع حوادث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالا
تصویر حالا
اینک ایدون نون اکنون درین وقت الان الحال: (حالا فرصت ندارم) اکنون، اینک، الان، کنون، این زمان، در همین وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالا
تصویر حالا
اکنون، در این وقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حالا
تصویر حالا
اکنون، کنون، اینگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
احوال، اوضاع، کیفیات، حوادث، وقایع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اکنون، الان، الحال، اینک، حال، حالیا، فعلاً
متضاد: بعداً، قبلاً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شرایط
دیکشنری اردو به فارسی