نعت فاعلی ازحضن و حضانت. زن پارسا. زن مستوره. ج، حاضنات، حواضن، لله. لالا، دایه. مرضعه. ج، حضان، حضنه: و پستان حاضن حلم و رزانت در دهان باطن درایت او نهد. (جهانگشای جوینی)
نعت فاعلی ازحضن و حضانت. زن پارسا. زن مستوره. ج، حاضنات، حواضِن، لله. لالا، دایه. مُرضِعه. ج، حضان، حضنه: و پستان حاضن حلم و رزانت در دهان باطن درایت او نهد. (جهانگشای جوینی)
قریه ای است به اجاء، دارای نخل و طلح، قصبۀ شهر جیان از اعمال اندلس، و آنرا اوربه نیز گویند، شهری کوچک از اعمال جزیرهالخضراء به اندلس. (معجم البلدان) اسم قاعده و قصبۀ خرۀ جیان از اعمال اندلس و آنرا اوربه نیز نامند و نیز یکی از اعمال جزیرهالخضراء اندلس. (معجم البلدان).
قریه ای است به اجاء، دارای نخل و طلح، قصبۀ شهر جیان از اعمال اندلس، و آنرا اوربه نیز گویند، شهری کوچک از اعمال جزیرهالخضراء به اندلس. (معجم البلدان) اسم قاعده و قصبۀ خرۀ جیان از اعمال اندلس و آنرا اوربه نیز نامند و نیز یکی از اعمال جزیرهالخضراء اندلس. (معجم البلدان).
نعت فاعلی، تأنیث حاقن، معده. (منتهی الارب) ، مغاک که میان ترقوه و کتف است، و آن دو باشد. (منتهی الارب). میان چنبر گردن و رگ گردن. گو چنبر گردن، قسمت زیرین شکم. ج، حواقن. (منتهی الارب) ، لألحقن حواقنک بذواقنک، یعنی ترا به فکر خواهم انداخت، چه انسان متفکر ذقن را به گودی ترقوه فرومی برد. این مثل را هنگام تهدید به قهر و غلبه گویند. (از منتهی الارب) ، گو دندان. (مهذب الاسماء)
نعت فاعلی، تأنیث حاقن، معده. (منتهی الارب) ، مغاک که میان ترقوه و کتف است، و آن دو باشد. (منتهی الارب). میان چنبر گردن و رگ گردن. گو چنبر گردن، قسمت زیرین شکم. ج، حواقن. (منتهی الارب) ، لألحقن حواقنک بذواقنک، یعنی ترا به فکر خواهم انداخت، چه انسان متفکر ذقن را به گودی ترقوه فرومی برد. این مثل را هنگام تهدید به قهر و غلبه گویند. (از منتهی الارب) ، گو دندان. (مهذب الاسماء)