جدول جو
جدول جو

معنی جیشن - جستجوی لغت در جدول جو

جیشن
شاشو کسی که توانایی نگهداری ادرار را نداشته و خود را خیس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مراسم توام با شادی و مهمانی برای یک امر مسرت انگیز مثلاً جشن عروسی، عید، برای مثال به سالی اندر هموار پنج جشن بود / دو رسم دین عرابی، سه رسم ملک عجم (عنصری - ۲۰۴)، شادی، خوشی، سرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جشن
تصویر جشن
افزایش حرارت بدن و سرعت نبض، تب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میشن
تصویر میشن
پوست میش دباغت شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشن
تصویر پیشن
لیف خرما که از آن رسن یا چیز دیگر می بافند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشن
تصویر جوشن
نوعی زره با حلقه های فلزی به هم چسبیده، درع، کنایه از محافظ، برای مثال دانش اندر دل چراغ روشن است / وز همه بد بر تن تو جوشن است (رودکی - ۵۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جیش
تصویر جیش
لشکر، سپاه، ارتش، جیغ، جیغ زدن (کشیدن) مثلاً فریاد کشیدن با صدای نازک و بلند، داد زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جین
تصویر جین
نوعی پارچۀ نخی ضخیم با بافت فشرده که معمولاً از آن جامۀ رو و به ویژه شلوار می دوزند
واحد شمارش کالا برابر با شش یا دوازده عدد، دوجین
نوعی نوشابۀ الکلی که از تقطیر دانه های تخمیر شدۀ غلات به دست می آید و با چیزهای خوشبو از قبیل دانۀ سرو کوهی یا ابهل یا پوست نارنج معطر می شود
فرهنگ فارسی عمید
(جَیْ یا)
شهری فراخ متصل به خرۀ البیره، در شرقی قرطبه، میان آن و قرطبه 17 فرسنگ است. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(شَ)
پالهنگ، سرب و رصاص. (ناظم الاطباء). سرب، ولی شاهدی این معنی را تأیید نکرده است. (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
لیف خرما که از آن رسن تابند (برهان). پیشند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
قسمی پوست پیراسته از سنخی پست. قسمی چرم تنک و بی دوام وبد. قسمی چرم پست، مقابل تیماج. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
سینه، دل شب بمعنی نصفه شب خفتان، سلاحی باشد غیرزره، تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه آهن هم باشد خفتان، سلاحی باشد غیرزره، تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه آهن هم باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میشن
تصویر میشن
پوست میش دباغت کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشن
تصویر جشن
شادی و عیش و کامرانی، عید، بزم، سور، مهمانی، ضیافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیش
تصویر جیش
ارتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشن
تصویر پیشن
لیف خرما که از آن رسن یا چیز دیگر میبافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیش
تصویر جیش
((جَ یا جِ))
لشکر، سپاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوشن
تصویر جوشن
((جُ شَ))
زره، لباس ویژه جنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشن
تصویر پیشن
((شَ))
پیشند، لیف خرما که از آن رسن تابند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میشن
تصویر میشن
((شَ))
پوست میش دباغی شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جشن
تصویر جشن
((جَ شَ))
تب، بالا رفتن دمای بدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جشن
تصویر جشن
((جَ))
مجلس شادی و شادمانی، مهمانی، سور و سرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جین
تصویر جین
نوعی پارچه کتانی ضخیم و محکم که از آن لباس دوزند، شش عدد از هر چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جشن
تصویر جشن
عید
فرهنگ واژه فارسی سره
جبه، زره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پوشیدن جوشن در خواب پشت و پناه است به قدر روشنی و پاکیزگی آن. اگر بیند جوشن داشت، دلیل که اهل بیت او ایمن شوند از دشمنان. اگر بیند جوشن پوشیده داشت، دلیل بود بر حصار تن او از شر دشمنان که بر وی ظفر نیابند. اگر بیند که با جوشن سلاح داشت، دلیل که از مکر منافق و شر عامه ایمن شود، و بعضی از معبران گویند: جوشن درخواب، زیادتی دین بود و هر که بیند جوشن در خواب پوشیده، در حفظ خدای عزوجل بود. محمد بن سیرین
دیدن جوشن در خواب بر شش وجه است. اول: بزرگی. دوم: پناه. سوم: قوت. چهارم: مال. پنجم: زندگانی. ششم: زیادتی در دین، و جوشن در خواب، مونس مردم است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از جشن
تصویر جشن
Celebration, Festival
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جایی که آشغال بریزند، کثیف
فرهنگ گویش مازندرانی
شاشو
فرهنگ گویش مازندرانی
مد دروغ، مد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از جشن
تصویر جشن
празднование , фестиваль
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جشن
تصویر جشن
Feier, Festival
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جشن
تصویر جشن
святкування , фестиваль
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جشن
تصویر جشن
świętowanie, festiwal
دیکشنری فارسی به لهستانی