معنی فیشن
فیشن
مد دروغ، مد
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با فیشن
پیشن
پیشن
لیف خرما که از آن رسن یا چیز دیگر میبافند
فرهنگ لغت هوشیار
میشن
میشن
پوست میش دباغت شده
فرهنگ فارسی عمید
پیشن
پیشن
لیف خرما که از آن رسن یا چیز دیگر می بافند
فرهنگ فارسی عمید
فیجن
فیجن
پارسی تازی گشته پیغن سداب از گیاهان سداب
فرهنگ لغت هوشیار
فیشه
فیشه
سر نره
فرهنگ لغت هوشیار
میشن
میشن
پوست میش دباغت کرده
فرهنگ لغت هوشیار
پیشن
پیشن
پیشند، لیف خرما که از آن رسن تابند
فرهنگ فارسی معین
میشن
میشن
پوست میش دباغی شده
فرهنگ فارسی معین
پیشن
پیشن
لیف خرما که از آن رسن تابند (برهان). پیشند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا