جدول جو
جدول جو

معنی جیرو - جستجوی لغت در جدول جو

جیرو
امضا کردن پشت سفته یا سند که به امضای دیگری است، برای ضمانت پرداخت آن، پشت نویسی
جیرو کردن: در علم اقتصاد جیرو
تصویری از جیرو
تصویر جیرو
فرهنگ فارسی عمید
جیرو
از مکان های واقع در روستای زیارت از توابع گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرو
تصویر شیرو
(پسرانه)
پهلوان معاصر با گشتاسب، نام سردار فریدون، شیرویه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ویرو
تصویر ویرو
(دخترانه)
نام پهلوان و سپهداری در منظومه ویس و رامین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میرو
تصویر میرو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیرو
تصویر هیرو
(پسرانه)
گل ختمی (نگارش کردی: هر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جیره
تصویر جیره
مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه و امثال آن به کسی می دهند، روزیانه، راستاد، رستاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جارو
تصویر جارو
آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، جاروب، مکنسه، خاک روب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیرو
تصویر خیرو
شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف، شب انبوی، خیری، هیری، زراوشان، برای مثال تا خوید نباشد به رنگ لاله / تا خار نباشد به بوی خیرو (فرخی - ۴۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
کیسه، کیسۀ پول
نوعی سرو کوهی در جنگل های شمال ایران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوه، قدرت، توانایی، در علم فیزیک عمل یک جسم بر جسم دیگر که باعث ایجاد کار در جسم دوم می شود، قابلیت، استعداد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
آنکه از پی دیگری می رود، ازپی رونده، تابع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جیره
تصویر جیره
جمع جار، همسایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیرو
تصویر خیرو
همیشه بهار، گل شب بو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرو
تصویر سیرو
خارپشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارو
تصویر جارو
آلتی که با آن خار خاشاک را از روی زمین بروبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرو
تصویر بیرو
بی آزرم بیشرم پر رو بی چشم و رو، کیسه کیسه پول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوت، توان، پهلوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوت، توانایی، قدرت
فرهنگ فارسی معین
((رِ))
جنس (از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک) یا پولی که به مزدوران و سربازان دهند، مقابل مواجب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جیغو
تصویر جیغو
آدم پر سر و صدا
جیغ جیغو: بسیار جیغ کشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جارو
تصویر جارو
جاروب، درمنه، وسیله ای برای رفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست کنند
جارو برقی: دستگاهی برقی دارای صفحه برس و لوله ای بلند و محفظه خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
پیر کوچک اندام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
کیسه، کیسه پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
((پَ یا پِ رُ یا رَ))
پس رو، دنبال رو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیرو
تصویر بیرو
((هِ))
کیسه، کیسه پول، بی شرم، پررو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
قوت، قدرت، انرژی، قوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
مرید، طرفدار، تابع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
Following
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
Force
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
força
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیرو
تصویر پیرو
следующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
fuerza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی