- جیره
- جمع جار، همسایگان
معنی جیره - جستجوی لغت در جدول جو
- جیره
- مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه و امثال آن به کسی می دهند، روزیانه، راستاد، رستاد
- جیره ((رِ))
- جنس (از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک) یا پولی که به مزدوران و سربازان دهند، مقابل مواجب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاداش، گیاه کوتاه، آسمانه چوبین تاک چوبی
نیمروز، سختی گرما
آبخوست
گمراه ضال
محافظت
قوم، طایفه
مستولی، مسلط
زیره
گیاهی است که دارای ساقه های سبز، و گلهای کوچک و سفید و تخم آن ریز و معطر و برای خوشبو ساختن بعضی خوراکها مانند اتش و پلو بکار می رود، زیره کرمان معروفتر می باشد
سیاه و تاریک، تار و مظلم
جر دهنده، کسره دهنده
ستم کننده، جور کننده
تخته بند، نواری که روی عضو استخوان شکسته می بندند
گیاهی از تیره قرنفلیان که در مناطق معتدل آسیا و اروپا میروید جبرو اولسطیون
جولاهه حائک
سینه درد، سرفه خشک
یک تکه آتش
قطعه زمین جدا و منقطع میان دریا که از هر طرف آب آنرا احاطه کرده باشد
گناه بزه گناه بزه جنایت، جمع جرائر (جرایر)
همرنگ و هم وزن
یکمرتبه آمدن
یکی از فلزات برنگ نقره در حرارت متعارفی مایع میشود، فرار
ترکی کلکی تاج افسر، هر چیز تاج مانند که بکلاه نصب کنند
لاشه مودار
تاج افسر، هر چیز تاج مانند که بکلاه نصب کنند
جانب، کرانه
جواب، پاسخ
مسلط، پیروز، غالب
بدخواه، بد اندیش، ستمگر، آزار دهنده، نابکار
مرشد، خلیفه