- جولاه
- بافنده نساج، عنکبوت
معنی جولاه - جستجوی لغت در جدول جو
- جولاه
- بافنده، کسی چیزی را می بافد، نسّاج، بافت کار، جولاهه، تننده، پای باف، حائک، باف کار
برای مثال چو گنج جان به کنج خانه آمد / به گردش می تنیدم همچو جولاه (مولوی۲ - ۸۰۹)
- جولاه
- بافنده، نساج، عنکبوت، جولاهه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بافنده نساج، عنکبوت
بافنده نساج، عنکبوت
بافنده، کسی چیزی را می بافد، بافت کار، نسّاج، پای باف، باف کار، تننده، جولاه، حائک
گردنده بسیار گردنده بسیار جولان کننده بسیار گردنده
بافنده نساج، عنکبوت
تگوری گردیدن ترکتازی تاخت و تاز گشتن گرد بر آمدن گردیدن دور زدن، تاختن تاخت زدن، تاخت و تاز. خاک، سنگریزه ها که باد از جائی بجائی برد
دوست دار باد او را، او را دوست گیراد، یا اولاه الکریم بفضله. خدای کریم بفضل و بزرگواری خویش او را خداوند و دوستدار باد و دوست گیراد، بنده و بنده زاده نصرالله محمد الحمید بو المعالی اولاه الکریم بفضله
اسب تاختن، تاخت و تاز کردن، کنایه از گردیدن، دور زدن، حرکت کردن، کنایه از قدرت نمایی، کنایه از خودنمایی
جولاه، عنکبوت
ترکش، تیردان
بافنده نساج، عنکبوت. بافنده، نساج
شیدایی معنی ولاه در الله دیدی. این تقریر مبتنی است بر آنکه الله مشتق از وله واصل آن (ولاه) باشد چنانکه قتاده از مفسرین و ابوالهیثم از لغویین بر آن عقیده رفته اند: (معنی ولاه درالله دیدی چون از قهرش ترسیدی پناه بالله دادی)
تیردان، ترکش
بافندگی، عمل بافتن، بافتن پارچه یا فرش یا جوراب و امثال آن