جدول جو
جدول جو

معنی جوزنگ - جستجوی لغت در جدول جو

جوزنگ
هاون
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جوزن
تصویر جوزن
آفتی که به گندم و جو می زند و آن ها را خشک و ضایع می کند، زردی، چوب ضخیمی که برای کوبیدن دانه های غلات به کار می رفت، هر یک از جادوگران، مرتاضان و ساحران هندی که دانه های جو و گندم را با زعفران زرد می کردند و به آن افسون می خواندند و هر کسی را می خواستند مسخر سازند از آن دانه ها بر او می زدند، دانه زن، برای مثال ز هندوستان آمده جوزنی / به هر جو که زد سوخته خرمنی (نظامی5 - ۸۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوسنگ
تصویر جوسنگ
واحد اندازه گیری وزن برابر با یک جو، برای مثال به چندین سر تیغ الماس رنگ / نسفتند جوسنگ این خاره سنگ (نظامی۵ - ۹۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
(وَ زَ)
پاره و رقعه و تکۀ کوچکی از پارچۀ جامه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جوسنگ
تصویر جوسنگ
مقدار یک جو همچند یک جو در وزن و کوچکی معادل یک گندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوزن
تصویر جوزن
مقیاس طول هندی معادل 8 یا 32000 ذراع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوسنگ
تصویر جوسنگ
((جُ سَ))
مقدار یک جو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوزن
تصویر جوزن
((جَ یا جُ زَ))
جوزننده، طایفه ای در هند که دانه جو و گندم را به زعفران زرد کنند و افسونی بر آن خوانند و کسی را که خواهند مسخر خود سازند از آن دانه ها بر وی زنند، ساحر، افسونگر
فرهنگ فارسی معین
جای هاونگ در خانه
فرهنگ گویش مازندرانی