- جوذر
- پارسی تازی گشته گودره گوساله گاو بقر
معنی جوذر - جستجوی لغت در جدول جو
- جوذر
- بچۀ گاو وحشی، بچۀ گوزن
- جوذر ((جُ ذَ))
- گاو، بچه گاو وحشی، جودر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوهر، دوات
همسایگی
جمع جذر، آسال ها، ریشه ها جمع جذر
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
گوهر، هر سنگ که از آن منفعتی بر آید همچون الماس و یاقوت و لعل و امثال آن، موجود فی نفسه
پارسی تازی گشته چادر دواج (لحاف)
واحد اندازه گیری وزن برابر با یک درهم یا ۴۸ جو
همسایگی، همسایه بودن با هم، در جوار یکدیگر زندگانی کردن
گیاهی با دانه های ریز و باریک که در میان کشتزار جو می روید
هر نوع مادۀ رنگی که در رنگرزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد، مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشت افزار کاربرد دارد،
استعداد و شایستگی، حقیقت، اصل و خلاصۀ چیزی،
در فلسفه مفرد جواهر، مقابل عرض، آنچه قائم به ذات باشد،
مفرد جواهر، هر یک از سنگ های گران بها مانند الماس، زمرد، یاقوت، فیروزه و مروارید که بیشتر برای زینت به کار برده می شود،
کنایه از درخشش، جلا
جوهر بوره: در علم شیمی اسید بوریک
جوهر سرکه: در علم شیمی اسیداستیک
جوهر فرد: در فلسفه ذره که قابل تجزیه نباشد، جزء لایتجزا
جوهر گوگرد: در علم شیمی اسیدسولفوریک
جوهر مورچه: در علم شیمی اسیدفرمیک
استعداد و شایستگی، حقیقت، اصل و خلاصۀ چیزی،
در فلسفه مفرد جواهر، مقابل عرض، آنچه قائم به ذات باشد،
مفرد جواهر، هر یک از سنگ های گران بها مانند الماس، زمرد، یاقوت، فیروزه و مروارید که بیشتر برای زینت به کار برده می شود،
کنایه از درخشش، جلا
جوهر بوره: در علم شیمی اسید بوریک
جوهر سرکه: در علم شیمی اسیداستیک
جوهر فرد: در فلسفه ذره که قابل تجزیه نباشد، جزء لایتجزا
جوهر گوگرد: در علم شیمی اسیدسولفوریک
جوهر مورچه: در علم شیمی اسیدفرمیک
بچه گاو گوساله، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آنرا جودر و جودره خوانند، مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن بغایت بد بو میباشد
Quintessence
квинтэссенция
Quintessenz
квінтесенція
kwintesencja
quintessência
quintessenza
quintaesencia
quintessence
quintessentie
สาระสำคัญ
esensi
خلاصةٌ