- جوجو
- اندک اندک کم کم. نوزاد پرندگان، نوزاد مرغ خانگی بچه ماکیان
معنی جوجو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
کشتی ژاپنی
بچه مرغ
مقیاس طول هندی معادل 8 یا 32000 ذراع
پاره پاره ذره ذره
واحد اندازه گیری وزن برابر با یک درهم یا ۴۸ جو
بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد به ویژه مرغ خانگی، جوزه، جوژه، چوزه، فرخ، فره
((جِ))
فرهنگ فارسی معین
نوزاد پرندگان، نوزاد مرغ خانگی، سوخاری خوراکی که تکه های جوجه مرغ را در آرد سوخاری می غلتانند و سپس سرخ می کنند، کباب خوراکی از قطعه های بریده شده مرغ یا جوجه مرغ در مخلوطی از پیاز و زعفران و آب لیمو که به سیخ می کشند و کبا
نوعی ورزش رزمی و دفاع بی اسلحه که شامل فنونی برای از پا درآوردن و به زمین زدن حریف و درگیری نزدیک با او است