- جواسق
- جمع جوسق، از پارسی کوشک ها جمع جوسق کوشکها قصرها کاخها
معنی جواسق - جستجوی لغت در جدول جو
- جواسق
- جوسق ها، قصرها، کاخ ها، جمع واژۀ جوسق
- جواسق ((جَ س))
- جمع جوسق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته گواله گاله یک لنگه بار، جمع جوالق جوالیق، جمع جوالق و جوالیق
جمع جوسق کوشکها قصرهاکاخها
پارسی تازی گشته کواژه مرغانه نیم برشت
خرجین، جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، شکیش
جمع غاسقه، تاران تیرگی ها در فرزان سهر وردی شید در بسیاری و در فرایند زایش توان خود را از دست می دهد و رو به تار یا تاران دارد. تیرگی و تاری در فرزان سهر وردی به چیزی در فرزان گام برداران (مشائین) همانند است، جمع غاسقه، جهات فقری و ظلمانی انوار ناقص بالنسبه بنور کامل است. آنچه باعث تکثیر و تحدید انوار می گردد و مقدار کمیت و هیئت و شکل از آن حاصل می شود باین بیان که نور الانوار جز نور اقرب بان صادر نشود و آنچه صادر شده نور محض نیست وگرنه تکثیر در نور حاصل آید و آن محال است. و همچنین برزخ واحد و محض نیست وگرنه وجود به همان متوقف گردد. بنابرین در نور اقرب (صادر اول) دو جهت محقق شود: یکی جنبه برزخی که تکثیر از ناحیه اوست و دیگر جنبه نور مجردی. پس از جهت انتساب به نور اول (نور الانوار) غنا و تجرد دارد و از جهت ذات فقر و ظلمت و بعد تکثیر حاصل آید همین امور برزخیه را که در انوار ناقصه تحقق دارد غواسق گویند. چنان که آن را در فلسفه مشا ماهیت نامند و تکثرات در سلسله طولیه عقول عشره و دیگر عوالم از آن ناشی می گردد
قصر، کاخ
شیر از جانوران
قصر، کاخ