- جهیز
- اسباب و کالا جهت عروس
معنی جهیز - جستجوی لغت در جدول جو
- جهیز
- جهیزیه،
برای مثال ور دوست دست می دهدت هیچ گو مباش / خوش تر بود عروس نکوروی بی جهیز (سعدی۲ - ۴۶۱)
اسب چابک و تندرو
- جهیز ((جَ))
- اسب چابک و تندرو
- جهیز ((جَ))
- واژه ای است گرفته شده از عربی به معنی اسباب و اثاثیه ای که عروس با خود به خانه داماد می برد، جهیزیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساز و برگ
بسیج دانش آن خوبتر ز بهر بسیج - که بدانی که می ندانی هیچ (سنایی) راهرو را بسیج ره شرط است - ناقه راندن ز بیمگه شرط است (نظامی) ساختن آراستن آماده کردن (جهاز عروس لشکر مسافر و غیره)، بسیج کردن (لشکرها) بسیجیدن (سپاهیان)،جمع تجهیزات یاتجهیز عساکر. بسیج کردن لشکرها
مجهز کردن، آماده کردن اسباب کاری مانند ساز و برگ لشکر
روا، پسندیده، شایسته
روا، مشروع، حلال، مباح
نان ور نیامده
کمند مقود، مفسد غماز
رخت عروس، اسباب و لوازم خانه، ساز و برگ
آفگانه (زه افتاد)
زیبا، بلند آواز
کوشش بسیار
جهیزیه، اعضایی که با هم در بدن عمل معینی را انجام می دهند مثلاً جهاز تنفس، جهاز هضم، کشتی، سفینه، ساز و برگ، اسباب و لوازم
جهاز تنفس: در علم زیست شناسی مجموع اعضایی که عمل تنفس را انجام می دهند، از قبیل بینی، دهان، گلو، نای و دو ریه، دستگاه تن
جهاز تنفس: در علم زیست شناسی مجموع اعضایی که عمل تنفس را انجام می دهند، از قبیل بینی، دهان، گلو، نای و دو ریه، دستگاه تن
از ریشه پارسی کژ ابریشم پست پارچه یابریشمی پست کژی کژیک برکنده
((جَ یا جِ))
فرهنگ فارسی معین
ساز و برگ، اسباب و اثاثیه، مجموعه اعضایی که در بدن عمل معینی راانجام می دهند، جهاز هاضمه، اثاثیه ای که عروس با خود به خانه داماد می برد، پالان شتر، دستگاه
روا، مباح، ممکن
گور، کرانه بیابان طرف جانب سوی
چشم چران، مخنث، بدکار، پشت پایی، بی شرم، برای مثال گفتم همی چه گویی ای هیز گلخنی / گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی (عسجدی - لغت نامه - هیز)
بیشرم، بدکار
مخنث، بدکار
جهاز عروس
((جَ یّ))
فرهنگ فارسی معین
واژه ای است گرفته شده از عربی به معنی اسباب و اثاثیه ای که عروس با خود به خانه داماد می برد، جهیز
اسباب، رخت، اثاث و چیزهای دیگر که عروس با خود به خانۀ داماد می برد
آمادگی ها، آگاهی ها، ساز و برگ
وسائل کار و کارزار، جهاز
بسیجیدن باغ خرمک را جامه افکندند و نزل ساختند و استقبال را بسیجیدند، آمادن
ساز کردنظماده کردنبسیج ساختن بسیجیدن (جهاز عروسلشکر مسافر و غیره)