جدول جو
جدول جو

معنی جهبذ - جستجوی لغت در جدول جو

جهبذ
کسی که نزد عمال خلیفه بر عهده می گرفت که خراج مقرر را از مردم وصول کند و به عمال خراج یا به دیوان تحویل بدهد و مردم مالیات خود را توسط او به دیوان می پرداختند، دانشمند بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
جهبذ
گهبد دانشمند بزرگ، جمع جهابذه، واسطه و دلالی که مودیان مالیات مالیات خود را توسط او بدیوان می پرداختتند
فرهنگ لغت هوشیار
جهبذ((جِ بَ))
گهبد، دانشمند بزرگ، جمع جهابذه، واسطه و دلالی که مؤدیان مالیات، مالیات خود را توسط او به دیوان می پرداختند
تصویری از جهبذ
تصویر جهبذ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ)
دویدن و شتاب رفتن، زود پریدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ابن اسحاق جهبذ. او از معرف بن واصل و از وی محمد بن منصور طوسی روایت کند. (تاریخ بغداد ج 9 ص 311)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جنبذ
تصویر جنبذ
غنچه
فرهنگ لغت هوشیار
ماله ای که زمین شیار کرده را بدان هموارکنندوآن بشکل تخته ای بزرگست. توضیح این کلمه رابا (هید) نباید مشتبه کرد
فرهنگ لغت هوشیار