- جهات
- سوها، اطراف، جوانب
معنی جهات - جستجوی لغت در جدول جو
- جهات
- سوی، جانب، طرف، ناحیه
جهات اربعه: در علم جغرافیا جهت های چهارگانه، شامل مشرق، مغرب، شمال و جنوب، جهات اصلی
جهات اصلی: در علم جغرافیا جهت های چهارگانه، شامل مشرق، مغرب، شمال و جنوب، جهات اربعه
جهات فرعی: در علم جغرافیا جهت های چهارگانه، بین جهات اصلی، شامل شمال شرقی، جنوب شرقی، شمال غربی و جنوب غربی
جهات شش گانه: زیر، بالا، راست، چپ، پیش و پس، جهات سته
جهات سته: زیر، بالا، راست، چپ، پیش و پس، جهات شش گانه
- جهات ((جِ))
- جمع جهت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دنیا، عالم، گیتی، کیهان، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ملک جهان، جهان آفرین
گستاخی، یارا
دروغباف
ده و دهها و قریه ها و روستاها
خواندن، بانگیدن بانگ کردن
جمع جبهه پیشانیها
بهشت
دلیری نمودن یارا گرمک دلیری پردلی: (جرات حرف زدن ندارد)
عالم از زمین و کرات آسمانی، دنیا، گیتی، عالک ظاهر
ترشرویی
نا دانستن، نادان شدن، نادان بودن
جاهلان، نادانان
پیلو (مسواک) اراک
رخت عروس، اسباب و لوازم خانه، ساز و برگ
بلند آوازی اوگ گرفتن آوا، خوشنمایی -1 بلند شدن و اوج گرفتن آواز، زیبایی قد و منظر
آشکار کردن، بلند کردن آواز
قصدی که بسوی دشمن کنند برای حرب او، کارزار کردن با دشمنان در راه خدا زمین سخت و بی گیاه زمین سخت و بی گیاه
بلند شدن و اوج گرفتن آواز و صدا
ندانستن، نادان بودن، نادانی، بی خردی
جنگ کردن در راه دین حق، مبارزه، کوشش کردن
جهاد اصغر: مقابل جهاد اکبر، جنگ در راه دین
جهاد اکبر: مقابل جهاد اصغر، جهاد یا جنگ با نفس و ریاضت برای تزکیۀ نفس
جهاد اصغر: مقابل جهاد اکبر، جنگ در راه دین
جهاد اکبر: مقابل جهاد اصغر، جهاد یا جنگ با نفس و ریاضت برای تزکیۀ نفس
داهی ها، زیرک ها، هوشیارها، باهوش ها، داناها، تیزفهم ها، جمع واژۀ داهی
گیتی، دنیا، عالم، کیهان، کرۀ زمین، کنایه از مردم دنیا، کنایه از حیات، زندگی، برای مثال سیاوش چو گشت از جهان ناامید / بر او تیره شد روی روز سپید (فردوسی۱ - ۴۰۲)
جهاندن، در حال جهیدن، جهنده
جهان سوم: در علوم سیاسی مجموع کشورهای درحال توسعه. جهان اول، کشورهای بزرگ صنعتی غرب و جهان دوم، کشورهای بزرگ صنعتی کمونیست، پیش از فروپاشی شوروی سابق بوده است
جهاندن، در حال جهیدن، جهنده
جهان سوم: در علوم سیاسی مجموع کشورهای درحال توسعه. جهان اول، کشورهای بزرگ صنعتی غرب و جهان دوم، کشورهای بزرگ صنعتی کمونیست، پیش از فروپاشی شوروی سابق بوده است
جهیزیه، اعضایی که با هم در بدن عمل معینی را انجام می دهند مثلاً جهاز تنفس، جهاز هضم، کشتی، سفینه، ساز و برگ، اسباب و لوازم
جهاز تنفس: در علم زیست شناسی مجموع اعضایی که عمل تنفس را انجام می دهند، از قبیل بینی، دهان، گلو، نای و دو ریه، دستگاه تن
جهاز تنفس: در علم زیست شناسی مجموع اعضایی که عمل تنفس را انجام می دهند، از قبیل بینی، دهان، گلو، نای و دو ریه، دستگاه تن
زبان کوچک که در بیخ حلق قرار دارد
دم سرد ناله آه سرد کشیدن
((جَ یا جِ))
فرهنگ فارسی معین
ساز و برگ، اسباب و اثاثیه، مجموعه اعضایی که در بدن عمل معینی راانجام می دهند، جهاز هاضمه، اثاثیه ای که عروس با خود به خانه داماد می برد، پالان شتر، دستگاه
((جَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
آشکار کردن، بلند کردن آواز، کسی را رویارو و بی حجاب دیدن، جنگ تن به تن کردن، آشکارا، جهار
((جِ))
فرهنگ فارسی معین
آشکار کردن، بلند کردن آواز، کسی را رویارو و بی حجاب دیدن، جنگ تن به تن کردن، آشکارا، جهارت