جنگنده آنکه جنگ کند جنگی رزم کننده محارب ادامه... آنکه جنگ کند جنگی رزم کننده محارب تصویر جنگنده فرهنگ لغت هوشیار
جنگنده ((جَ گَ دِ یا دَ)) آن که می جنگد، رزم کننده ادامه... آن که می جنگد، رزم کننده تصویر جنگنده فرهنگ فارسی معین
جنگنده حربی، رزمنده، جنگی، سلحشور، مبارز ادامه... حربی، رزمنده، جنگی، سلحشور، مبارز فرهنگ واژه مترادف متضاد