شغل و عمل جنگلبان، علم و فن نگاهداری جنگل ها و جلوگیری از آفات جنگل و مراقبت در بهره برداری صحیح از جنگل ها و حفظ حیوانات جنگلی، ادارۀ مسئول انجام این کار
شغل و عمل جنگلبان، علم و فن نگاهداری جنگل ها و جلوگیری از آفات جنگل و مراقبت در بهره برداری صحیح از جنگل ها و حفظ حیوانات جنگلی، ادارۀ مسئول انجام این کار
زغن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، جول، پند، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند غَلیواج، کَلیواج، کَلیواژ، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، خات، جول، پَند، چَنگلاهی، چَنکلاهی، چَنگلانی
زغن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی
زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند غَلیواج، کَلیواج، کَلیواژ، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، خات، جول، پَند، جَنگلاهی، چَنگلاهی، چَنکلاهی
پاسداری. رعایت. نگه داری. تعهد: و نگه دارد آنچه در عهدۀ نگهبانی اوست از کار خلق خدایش. (تاریخ بیهقی ص 311). سلوک کن... در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت دادیم و در پاسداری و نگهبانی آن. (تاریخ بیهقی ص 313). فکر و تدبیرش صرف نمی شود مگر در نگهبانی حوزۀ اسلام. (تاریخ بیهقی ص 312). یکی باب عدل است و تدبیر و رای نگهبانی خلق و ترس خدای. سعدی. سپه را نگهبانی شهریار به از جنگ در حلقۀ کارزار. سعدی. ، پاسبانی: چون شدم غایب از درت به ارزانی نیک مردی بنشاندم به نگهبانی. منوچهری. ، مراقبت. ترصد: صحبت ما به نگهبانی دم می گذرد تیغ بر کف همه جا پشت سر خود داریم. صائب
پاسداری. رعایت. نگه داری. تعهد: و نگه دارد آنچه در عهدۀ نگهبانی اوست از کار خلق خدایش. (تاریخ بیهقی ص 311). سلوک کن... در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت دادیم و در پاسداری و نگهبانی آن. (تاریخ بیهقی ص 313). فکر و تدبیرش صرف نمی شود مگر در نگهبانی حوزۀ اسلام. (تاریخ بیهقی ص 312). یکی باب عدل است و تدبیر و رای نگهبانی خلق و ترس خدای. سعدی. سپه را نگهبانی شهریار به از جنگ در حلقۀ کارزار. سعدی. ، پاسبانی: چون شدم غایب از درْت به ارزانی نیک مردی بنشاندم به نگهبانی. منوچهری. ، مراقبت. ترصد: صحبت ما به نگهبانی دم می گذرد تیغ بر کف همه جا پشت سر خود داریم. صائب