- جنابت
- دور شدن، جلب شدن، جنب شدگی، نجس شدن
معنی جنابت - جستجوی لغت در جدول جو
- جنابت
- حالت انسان پس از مقاربت یا انزال منی که غسل بر او واجب می شود، غسلی که برای از میان بردن این حالت انجام می شود، سو، جانب
- جنابت ((جَ بَ))
- دور شدن، نجس شدن، جنب شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تبهکاری
خویشی، قرابت
نیک نهادی
شگاگری ترکشگری
گناه کردن
بچه ای که با بچه دیگر در یک موقع از یک شکم زائیده شده باشد
پالاد به ترکی کتل گویند اسپی است که پیشاپیش اسپ شاهان و فرماندهان برند پالا ز دروازه تا درگه شه دو میل - دو رویه سپه بود و پالا و پیل (اسدی توسی) یدک اسب کتل بالاد بالاده. توضیح جنیبه در عربی صوف پشم شتر شش ساله و ناقه ایست که بدراهم بکسی دهند تا بر آن غله آرد (منتهی الارب) و بمعنی مذکر و در بالا در عربی (جنیب) است. رک منتهی الارب
به خدای تعالی بازگشتن
بادساری (نخوت)
یدک، اسب یدک، کنایه از اسب، اسب خاص پادشاه که زین و یراق کرده و بر در بارگاه نگاه می داشتند، پالاد، پالا
جرم و گناه بزرگ مانند جرح و قتل، گناه، جرم
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، توأم، دوبلغانه، توأمان، هم شکم، همزاد برای مثال دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا / مادر بخت یگانه زای صفاهان (خاقانی - ۳۵۳ حاشیه)
به صورت توامانبرای مثال قصه چه کنم که در ره عشق / با محنت و غم جنابه زادیم (سنائی۲ - ۴۵۲)
به صورت توامان
نجیب بودن، اصیل و پاک نژاد بودن، بزرگوار و گرامی بودن، حیا، پاک دامنی
جمع منبت، رستنگاهان جمع منبت
اصالت، بزرگواری، نجیب بودن
رجوع از غفلت به ذکر. گفته اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی، فرار از خلق به سوی حق، بازگشتن به سوی خدا، توبه کردن، دست برداشتن از گناه، توبه
منبت ها، جاهای روییدن گیاه ها، رستنگاه ها، جمع واژۀ منبت
Atrocity
Nobility
nobreza
зверство
Gräueltat
szlachta
звірство
благородство
okrucieństwo