جدول جو
جدول جو

معنی جملگی - جستجوی لغت در جدول جو

جملگی
همه، همگی، تماماً
تصویری از جملگی
تصویر جملگی
فرهنگ فارسی عمید
جملگی
همگی، همه، سراسر
تصویری از جملگی
تصویر جملگی
فرهنگ لغت هوشیار
جملگی
((جُ لَ یا لِ))
همگی
تصویری از جملگی
تصویر جملگی
فرهنگ فارسی معین
جملگی
تمام، تماماً، سراسر، سرتاسر، همه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عملگی
تصویر عملگی
عمله بودن، شغل و عمل کارگر ساختمان
فرهنگ فارسی عمید
(بِ جُ لَ / لِ)
عموماً. جمعاً. بالتمام. همگی. (ناظم الاطباء). و رجوع به بجمله و جمله شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ لَ / لِ)
فعلگی و شغل و پیشۀ عمله. (ناظم الاطباء). عمله بودن. کارگر بودن. فعله بودن. رجوع به عمله شود
لغت نامه دهخدا
(جُ لَ / لِ)
عمل و شغل میرجمله: در خدمت جهانگیر پادشاه... به منصب میرجملگی سرافراز شده. (از تذکرۀ نصرآبادی 56)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بجملگی
تصویر بجملگی
بالتمام، همگی، عموماً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عملگی
تصویر عملگی
فعلگی، کارگر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عملگی
تصویر عملگی
((عَ مَ لِ))
کارگری
فرهنگ فارسی معین
فعلگی، کارگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد