جدول جو
جدول جو

معنی جمشیدی - جستجوی لغت در جدول جو

جمشیدی
طایفه ای در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جمشید
تصویر جمشید
(پسرانه)
دارای فره ایزدی، جامشید، پسر طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر تهمورث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جامشید
تصویر جامشید
(پسرانه)
جمشید، دارای فره ایزدی، نام پسر تهمورث پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
به جوش آمده، جوش داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
به جوش آمدن آب و هر مایع دیگر بر اثر حرارت، غلیان، بیرون آمدن آب از زمین و چشمه با حالتی که انگار در حال جوشیدن است، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از شورش و هنگامه بر پا کردن، سر و صدا کردن، کنایه از مضطرب شدن، به جوش آمدن، شوریده دل شدن، جوشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
خطیب (فقیه...). رجوع به کتاب الجماهر بیرونی چ هند ص 64 شود، جامه هاست مشهور. (تاج العروس از صاغانی) ، بلدٌ اخصاب، شهری بافراوانی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به اخشید.
- کافور اخشیدی، منسوب به اخشیدبن طغج است، فراخ سال یافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، فراخ حال گردیدن، بابر شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی). باثمر و برومند شدن زمین. آبادان شدن زمین، اخصاب عضاه،آب تا ریشه های آن رسیدن، فربه کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از جخشیدن
تصویر جخشیدن
چین دار شدن، در هم کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
حاصل شدن جوش به واسطه حرارت و یا تخمیر و انقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمهیدی
تصویر تمهیدی
ابتدائی و متعلق بمقدمه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوبه به شمشیر سیفی، جمع شمشیریان. یا شمشیریان. تیره ای جزو رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که نمونه آن شمشیر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
((دَ))
به جوشش آمدن، فوران کردن آب از زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
ليغلي
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
Spurt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
jaillir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
喷射
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
噴出する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
фонтанировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
sprudeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
پھوٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
ফোঁটানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
kutoa maji kwa kasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
fışkırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
분출하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
להתפרץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
tryskać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
फूटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
memancar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
พุ่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
spuiten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
фонтанувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
brotar de golpe
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
zampillare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
jorrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی