- جماهر
- جمع جمهور
معنی جماهر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوهران، گوهر
هندی پهلو شکاف، دودمه خنجری است
جمع جمهور، گروه های مردم توده ها
جمع جوهر، فلزات گرانبها، هر سنگی که از آن منفعتی بر آید همچون الماس و یاقوتو لعل
آشکار کننده، بانگ زننده، کینه توز، دشنامگوی، رو به رو شونده: در جنگ مجاهرت در فارسی: آشکار کردن، بانگ زدن، کینه توزی، دشنامگویی، جنگ رو با روی کارراه انداز، بازر گان توانگر، گنجور، منگیا گر (قمار باز) با کسی روبرو جنگ کننده، دشمنی کننده، دشنام دهنده، آواز بلند کننده، آشکار کننده جمع مجاهرین
((جَ هِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع جوهر، گوهران، هر یک از سنگ های گرانبها مانند الماس یاقوت، زمرد و مانند آن که به عنوان زینت و زیور به کار می رود
((مُ هِ))
فرهنگ فارسی معین
با کسی روبه رو جنگ کننده، دشمنی کننده، دشنام دهنده، آواز بلند کننده، آشکار کننده، جمع مجاهرین
کار آزموده، چیره دست
جماعت سنگریزه ها سنگریزه ها
استاد، زبردست، حاذق، کار آزموده
ماده ای سفید، شیرین و به شکل پنیر که در بالای ساقه درخت خرما به وجود می آید، پنیر نخل، پنیر خرما
استاد کار در کار خویشتن، حاذق در هر کاری
Adept, Adroit, Masterful, Proficient, Skilled, Skillful, Versed, Wellversed
hábil, magistral, proficiente, habilidoso, versado, bem versado
biegły, zręczny, mistrzowski, wykwalifikowany, doświadczony
искусный , ловкий , мастерский , квалифицированный , опытный , опытный
вправний , спритний , майстерний , кваліфікований , досвідчений , досвідчений
bedreven, vaardig, meesterlijk, bekwaam, ervaren
geschickt, meisterhaft, kompetent, erfahren, versiert
experto, diestro, maestro, competente, hábil, versado, bien versado
habile, adroit, magistral, compétent, versé, bien versé
abile, magistrale, competente, esperto
निपुण , कुशल , माहिर , सक्षम , कुशल
দক্ষ , দক্ষ , দক্ষ , দক্ষ , দক্ষ
mahir, cakap, terampil
becerikli, ustaca, yetkin, bilgili, uzman
숙련된 , 능숙한 , 명인의 , 능숙한 , 숙련된 , 잘 아는
mjuzi, hodari, mtaalamu
熟练的 , 灵巧的 , 精湛的 , 精通的