- جمال (پسرانه)
- زیبایی
معنی جمال - جستجوی لغت در جدول جو
- جمال
- زیبایی
- جمال
- خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
- جمال
- شتردار، شتربان، ساربان
- جمال
- جمل ها، شتران، جمع واژۀ جمل
- جمال
- زیبایی، نیکوصورتی، حسن صورت، خوشگلی، کنایه از مایۀ زیبایی
- جمال ((جَ مّ))
- شتربان، ساربان
- جمال ((جَ))
- زیبا بودن، زیبایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استوار خلقت، مرد سطبر اعضا
کوتاهی در سخن، آهستگی درطلب، خلاصه کردن شتران شتران
فشرده کردن، کوتاهی، کوتاه
جمل ها، شتران، جمع واژۀ جمل
به کوتاهی سخن گفتن، گفتن مطلبی به اختصار، خلاصه، نیکی کردن در حق دیگران
کشمکش
باربر، بارکش، ترابر
شکوه
کهتری
امیدها، آرزوها
کود کود جانوری، سرگین، خرمای تباه
آرزوها، امیدها، آرمان ها
اپاختر
ریگها کسی که رمل می اندازد، فالبین
فریاد رس پناه
جمع جبل، کوه ها جمع جبل کوهها
زهر کشنده
چکاوک
ورز مهستی ستر گش بر زناکی بزرگی بزرگواری عظمت، شکوه. بزرگ، معظم چیزی، قوت، شوکت، جاه
جمع جذل، ریشه های درخت، تنه های درخت، کنده های هیزم
خصومت کردن با کسی، پیکار
کف شیر، پشت انبوه
مزد، اجرت عامل جعل کننده جعل کننده