- جما
- آماس پستان، سنگ بر آمده
معنی جما - جستجوی لغت در جدول جو
- جما
- بی شاخ، بدون شاخ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیبایی
مروارید، لولو
آسودگی و آسایش اسب پس از خستگی
خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
خودسری کردن جمع چیزی، نکاح، آمیزش
شوخی، فریبندگی، مستی، آرایش کننده
تند رو، دونده
جماعت سنگریزه ها سنگریزه ها
زمین، سال بی باران، هر چیز بی جان، بی حرکت یخ فروش، شمشیر بران
سر کشی، توسنی، خود رایی
هموار، همه، زن فربه
شتردار، شتربان، ساربان
جمل ها، شتران، جمع واژۀ جمل
نزدیکی کردن مرد و زن با یکدیگر، مقاربت
انسان یا جانوری که پس از خستگی، خورده و خفته باشد
زیبایی، نیکوصورتی، حسن صورت، خوشگلی، کنایه از مایۀ زیبایی
ماده ای سفید، شیرین و به شکل پنیر که در بالای ساقه درخت خرما به وجود می آید، پنیر نخل، پنیر خرما
هر چیز بی جان و بی حرکت، از قبیل سنگ، چوب، فلز و امثال آن ها
شتر تیزرو
لؤلؤ، مروارید
فریبنده، شوخ، برای مثال ز شیرین کاری آن نقش جماش / فروبسته دهان و دست نقاش (نظامی۲ - ۱۳۹) ، مست، برای مثال فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز / نظر به دردکشان از سر حقارت کرد (حافظ - ۲۷۰)
باجمال بطور خصه و مبهم خصه مختصرا باختصار بکوتاهی
جانور، لال گنگ: زن صابونی