- جلیقه
- بر گستوان بپوشید بر گستوان نبرد (شاهنامه) نیم تنه
معنی جلیقه - جستجوی لغت در جدول جو
- جلیقه
- نیم تنۀ کوتاه بی آستین که معمولاً روی پیراهن می پوشند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ذلیق
پسنده
والا
نیم تنه کوتاه بی آستین که روی پیراهن و زیر نیم تنه (کت) پوشند
طبیعت، سرشت، خوی
سرشت و طبیعت، طبع و نهاد و خصلت
جلیل، بزرگوار، کلان سال و محترم
خوی، طبیعت، سرشت، آنچه خداوند آفریده، مخلوق، مردم
ذوق برای انتخاب یا ترجیح چیزی، رسم، طبیعت، نهاد، سرشت
بریان پخته، نان تنک نان لواش
کابین تو بره
موی اندک، سختی پتیار
روشن استوار درست مونث جلی، حقیقت امر خبر یقینی
ترکی کلکی تاج افسر، هر چیز تاج مانند که بکلاه نصب کنند
مقابل خفیّه، واضح، آشکار، خبر مسلّم، حقیقت امر
لیقه در فارسی: پر زآمه پر زامه آنچه از لاس و پشم و موی و جز آن که در دوات مرکب نهند صوف دوات پرز لیق لیفه: خامه در مرگ تو شد مویه کنان لیقه در سوک تو شد موی کنان. (بهار 212: 2)، صوف یا نخ که در چراغهای روغن گذارند: در هر فتیله یک سیر روغن ونیم سیرلیقه بکار رود، ماده ایست که درسرمه کنند لیق
تکۀ نخ یا ابریشم به هم پیچیده که در دوات می گذارند و مرکب روی آن می ریزند، لیف، لیق