- جلهاب
- دشت
معنی جلهاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیراهن گشاد، چادر زنان
پیر داغسر داغسر در پارسی به کسی گویند که میانه سرش از موی تهی باشد
برافروختن آتش
جامۀ فراخ، پیراهن گشاد، چادر زنان
پارسی تازی گشته گلاب پارسی تازی گشته ژالاب از گیاهان کشنده برنده، برده کش آن کس که بردگان را برای فروش از شهری به شهری برد جلب کننده بسویی کشنده، آنکه بندگان و بردگان را از شهر بشهر دیگر برای فروش برد. گلاب جلب کننده
شربتی که از گلاب و عسل یا شکر درست می کردند، برای مثال نشاید برد سعدی جان از این کار / مسافر تشنه و جلاب مسموم (سعدی۲ - ۵۱۷)
کسی که بنده و برده را از شهری به شهر دیگر برای فروش ببرد، جلب کننده، به طرفی کشنده
تشنگی، زبانه زدن، آفرازه