جلاب جلاب پارسی تازی گشته گلاب پارسی تازی گشته ژالاب از گیاهان کشنده برنده، برده کش آن کس که بردگان را برای فروش از شهری به شهری برد جلب کننده بسویی کشنده، آنکه بندگان و بردگان را از شهر بشهر دیگر برای فروش برد. گلاب جلب کننده فرهنگ لغت هوشیار
جلاب جلاب شربتی که از گلاب و عسل یا شکر درست می کردند، برای مِثال نشاید بُرد سعدی جان از این کار / مسافر تشنه و جلاب مسموم (سعدی۲ - ۵۱۷) فرهنگ فارسی عمید
جلاب جلاب کسی که بنده و برده را از شهری به شهر دیگر برای فروش ببرد، جلب کننده، به طرفی کشنده فرهنگ فارسی عمید