- جلدی
- شکول پوستی چستی چالاکی، سرعت شتاب عجله. منسوب به جلد پوستی امراض جلدی
معنی جلدی - جستجوی لغت در جدول جو
- جلدی ((جَ))
- چالاکی، چستی
- جلدی ((جِ))
- بیماری های پوستی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شهری منسوب به بلد و بلده شهری مربوط به شهر
خواهنده عطا، زعفران
عمل و شغل جلاد میرغضبی
ستیزه جو، کبوتر گران پرواز کسی که راغب و مایل به جنگ و جدال و خصومت باشد جنگی، کسی که اهل جدل و بحث و مناظره باشد
نیرومند، بردبار، قوی
زلغی چل زدن
جلف بودن سبکسری
جمع جلید
جلب بدن، فاحشگی نامستوری، حقه بازی مکاری محیلی
از ریشه پارسی سپاهی گندی لشکری سیاهی، زنی روسپی که در میان لشکریان بکار می پرداخت
کسی که مایل و راغب به جنگ وجدل و خصومت باشد، آنکه در هر امری به بحث وجدل و مناظره بپردازد
نوا و آهنگ خوش آیند را گویند و آن مایه اصلی موسیقی است. بتعبیر دیگر اصوات موزون و متوالی است که بگوش خوش آیند باشد، ملودی ممکن است با ساز یا آواز تنها اجرا شود. در این صورت آنرا یک صدایی گویند. وقتی که چند صدایی باشد با چند ساز یا آواز اجرا میشود توضیح ملودی همان نغمه است (نظری بموسیقی ج 1 ص 148)
زعفران
سبکسری
سپاهی، لشکری
مربوط به جسد
چابک، چالاک
یخ
یخ
Disputatious
Front
передний
спорящий
streitsüchtig
vorderer
передній
суперечливий
kłótliwy
przedni