جدول جو
جدول جو

معنی جلافت - جستجوی لغت در جدول جو

جلافت
میان تهی بودن، بیمغزی حماقت. میان تهی بودن میان تهی، بی مغزی میان تهی، بی مغزی
فرهنگ لغت هوشیار
جلافت
جلف بودن، سبکی، درشت خویی، بی مغزی، کودنی
تصویری از جلافت
تصویر جلافت
فرهنگ فارسی عمید
جلافت
((جَ فَ))
میان تهی بودن، بدخلقی کردن، سبکسری، بی خردی
تصویری از جلافت
تصویر جلافت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جلاوت
تصویر جلاوت
پرداختگی روشنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلالت
تصویر جلالت
بزرگ شدن، بزرگی بزرگواری. کلانسال شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلافه
تصویر جلافه
دژواخ سبکسری دریدگی، کاواکی
فرهنگ لغت هوشیار
مردانگی، چستی جلد بودن چابکبودن، نیرومند بودن، چابکی چابک سواری، یلی پهلوانی شجاعت. چالاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جانشینی خلیفه بودن، خلیفگی جانشینی پیغمبر، پادشاهی سلطنت، مقامی است که سالک بعد از قطع مسافت و رفع بعد میان خود و حق بر اثر تصفیه و تجلیه و نفی خاطر و خلع لباس صفات بشری از خود و تعدیل و تسویه اخلاق و اعمال و جمع آن منازل که ارباب تصفیه معلوم کرده اند و طی منازل سائرین و وصول بمبدا حاصل کرده باصل و حقیقت و اصل گشته سیرالی الله و فی الله تمام شده و از خودی محو و فانی و ببقای احدیت باقی گشته آنگاه سزاوار خلافت است. یا خلاف الهی. مقام نفوس کامله انسانی است. جانشینی، نیابت، امامت، جانشینی پیغمبر (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلالت
تصویر جلالت
بزرگی، بزرگواری، عزت، شکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلادت
تصویر جلادت
صلابت، نیرومندی، چابکی، دلیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلافت
تصویر خلافت
جانشینی پیغمبر، خلیفه بودن، جانشین کسی شدن، جانشینی، نیابت، مخالفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلادت
تصویر جلادت
((جَ جِ))
چابک بودن، چابکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلالت
تصویر جلالت
((جَ لَ))
بزرگواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلافت
تصویر خلافت
((خِ فَ))
خلیفگی، جانشینی پیغمبر
فرهنگ فارسی معین