- جلافت
- میان تهی بودن، بیمغزی حماقت. میان تهی بودن میان تهی، بی مغزی میان تهی، بی مغزی
معنی جلافت - جستجوی لغت در جدول جو
- جلافت
- جلف بودن، سبکی، درشت خویی، بی مغزی، کودنی
- جلافت ((جَ فَ))
- میان تهی بودن، بدخلقی کردن، سبکسری، بی خردی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرداختگی روشنی
بزرگ شدن، بزرگی بزرگواری. کلانسال شدن
دژواخ سبکسری دریدگی، کاواکی
مردانگی، چستی جلد بودن چابکبودن، نیرومند بودن، چابکی چابک سواری، یلی پهلوانی شجاعت. چالاک شدن
جانشینی خلیفه بودن، خلیفگی جانشینی پیغمبر، پادشاهی سلطنت، مقامی است که سالک بعد از قطع مسافت و رفع بعد میان خود و حق بر اثر تصفیه و تجلیه و نفی خاطر و خلع لباس صفات بشری از خود و تعدیل و تسویه اخلاق و اعمال و جمع آن منازل که ارباب تصفیه معلوم کرده اند و طی منازل سائرین و وصول بمبدا حاصل کرده باصل و حقیقت و اصل گشته سیرالی الله و فی الله تمام شده و از خودی محو و فانی و ببقای احدیت باقی گشته آنگاه سزاوار خلافت است. یا خلاف الهی. مقام نفوس کامله انسانی است. جانشینی، نیابت، امامت، جانشینی پیغمبر (ص)
بزرگی، بزرگواری، عزت، شکوه
صلابت، نیرومندی، چابکی، دلیری
جانشینی پیغمبر، خلیفه بودن، جانشین کسی شدن، جانشینی، نیابت، مخالفت