- جفر
- علمی است که در آن بحث می شود از حرف، از آن حیث که بنا مستقل بدلالت است و آنرا علم حروف نیز نامند و علم تکسیر هم میگویند
معنی جفر - جستجوی لغت در جدول جو
- جفر ((جَ))
- علمی که به کمک آن امور پنهانی و آینده را بازگویند، چاه فراخ
- جفر
- علمی که صاحبان آن مدعی بودند به وسیلۀ آن به حوادث آینده آگاهی پیدا می کنند، علم حروف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نهانگوی پارسی تازی گشته کفری پوست بهار خرمای ماده کسی که جفر داند دانای فن جفر کوپوره
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
جوی بزرگ، نام امام صادق (ع)، نام برادر علی (ع) ملقب به ذوالجناحین و معروف به جعفر طیار
جفا، ستم
مکند
بی خدایی، خدا نشناسی
گندیدگی، بد بویی، سختی، پتیار (بلا)
بوی آمدن، بوی برخاستن
پیروزی
رهسپاری، نورد
گریزگاه
ظلم، جور
کنج دهان
پاردم ران بند اسپ و گاو و خر که بخشی از پالان و زین است
همسایه، جاری، چراغهای بلورین، چلچراغ
سوراخ جانور
پارسی تازی گشته چتر
کسی را بزور بکاری واداشتن
کبد
گرد و خاک، حاجتمند شدن، غضبناک کردن
ترکش چوبی یا چرمی
گروه، بیشمار
ستم کردن، ملازم نگردیدن مال خود را
پلک، نیام، بیخ رز پلک چشم، غلاف شمشیر، جمع اجفان جفون اجفون
مورچه، پوست گردن، ژولیدن موی، تیز وزیدن سرگین پیل
سست، ضعیف