- جعل
- برساخت، روسازی
معنی جعل - جستجوی لغت در جدول جو
- جعل
- ساختن، وضع کردن، مبدل ساختن کوتاهی، فربهی، ستیزه کوتاهی، فربهی، ستیزه مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد
- جعل
- سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، قرنبا
- جعل
- اجرتی که برای کاری قرار دهند، مزد، اجرت، دستمزد، باج، رشوه
- جعل ((جَ))
- برگردانیدن، تقلب کردن
- جعل ((جُ عَ))
- سرگین غلطان، حشره ایست که روی مدفوع حیوانات می نشیند
- جعل
- تغییر سند یا هر نوع نوشتۀ رسمی دیگر برخلاف حقیقت و به قصد تقلب، ساختن چیزی دروغین و شبیه اصل مثلاً جعل اسکناس، گردانیدن، خلق کردن سخنی دروغین و منسوب کردن آن به دیگران مثلاً جعل حدیث، وضع کردن و آفریدن، ۵، دروغین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساختگی، برساخته، دروغین
ساختگی ساختگی: شجره نسب جعلی
غیراصلی، دروغین
Forged
поддельный
gefälscht
підроблений
fałszywy
forjado
falsificado
forgé
vervalst
مزوّرٌ
מזויף
偽造された
bandia
جعل کردہ
گوگالیان
خبر دروغ اختراع کردن، چیزی ساختگی و نا اصل