- جعامیس
- جمع جعموس، پلیدی ها ریسته ها
معنی جعامیس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از ریشه پارسی، جمع جاموس، گاو میش ها جمع جاموس گاومیشان گاومیشها
جمع دیماس، خانه های تاریک، گلخن های تار، گرمابه های تاریک
جمع دیماس، خانه ها گلخن ها گرمابه ها
جمع جلمود، خرسنگ ها شتران کلانسال ثقل و سنگینی
جمع جذمور، بن ها آغازه ها ریشه وارها
جمع جعال
جمع جعشوش
دست و پای حیوان، اعضا
جمع جاسوس
لاتینی ماهی گوشتی
ناموس ها، شرف ها، عفت ها، عصمت ها، کنایه از آگاه و مطلع به باطن امور، راز ها، سرها، کاردان ها، کمینگاههای صیاد، جمع واژۀ ناموس
جمع قدموس، شتران بزرگ
سختی ها پتیارها (بلاها)
جمع ناموس
جمع یعمر، بزغالگان میشزادگان
پارسی تازی گشته گاو میش از جانوران، غارچ سماروغ
ریسته پلیدی
عمل جعال. دروغ سازی. دروغ پردازی ترفندبافی، جعل کردن
کور نمایی خود را به کوری زدن، خود کوری خود را کور کردن خود را بکوری زدن کوری نمودن
خود را کور وانمود کردن، با هم ستیزه کردن
گاومیش، حیوانی از خانواده گاو با جثۀ بزرگ تر، پوست ضخیم و شاخ های بلند که شیر آن غلیظ و پر چرب است
کسی که مبتلا به بیماری جذام باشد، مجذوم، لوش
زاری کننده زن موینده
افسرده، جامد
جاهل، نادان، بی سواد، برای مثال بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط / ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند (سعدی - ۴۱۹) ، مقابل علوی، غیر سیّد
جاهل و بیسواد
کار پر درد سر سامان ناپذیر، جنگ سخت، دروغین
منسوب به عامه، در فارسی، جاهل، بی سواد