معنی جسوم - جستجوی لغت در جدول جو
جسوم
جمع جسم
جمع جسم
تصویر جسوم
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر جسور
جسور
گستاخ، بی باک، دلیر
گستاخ، بی باک، دلیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر رسوم
رسوم
جمع رسم، آئین ها، قوانین، قواعد، قانونها
جمع رسم، آئین ها، قوانین، قواعد، قانونها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جسیم
جسیم
بزرگ و تناور، ستبر
بزرگ و تناور، ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جسور
جسور
دلیری کردن، دلیری نمودن
دلیری کردن، دلیری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جموم
جموم
بسیار شدن چیزی
بسیار شدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جسام
جسام
تناور و بزرگ
تناور و بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جروم
جروم
جمع جرم، گرم ها، کرجی یمنی جمع جرم گرمسیرها
جمع جرم، گرم ها، کرجی یمنی جمع جرم گرمسیرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جهوم
جهوم
ناتوان
ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سجوم
سجوم
چشم اشک ران، ابر بارانران، چشم پیوسته گریان، ماده شتر بر شیر
چشم اشک ران، ابر بارانران، چشم پیوسته گریان، ماده شتر بر شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جسور
جسور
جَسور
شجاع، دلیر، بی باک، گستاخ
شجاع، دلیر، بی باک، گستاخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویر جسیم
جسیم
بزرگ، تنومند، تناور، خوش اندام
بزرگ، تنومند، تناور، خوش اندام
فرهنگ فارسی عمید
تصویر رسوم
رسوم
رُسوم
رسم ها، سنن و قاعده های متداول میان افراد یک جامعه، آیین ها، جمع واژۀ رسم
رَسم ها، سنن و قاعده های متداول میان افراد یک جامعه، آیین ها، جمعِ واژۀ رَسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویر طسوم
طسوم
ناپدید گردیدن
ناپدید گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عسوم
عسوم
پر خانواده، خانواده دوست کمی، پاره نان خشک خشکنانه
پر خانواده، خانواده دوست کمی، پاره نان خشک خشکنانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کسوم
کسوم
برنده کسی که در کار برندگی دارد
برنده کسی که در کار برندگی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مسوم
مسوم
نشان و علامت گذاشته شده
نشان و علامت گذاشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جسیم
جسیم
((جَ))
تناور، ستبر
تناور، ستبر
فرهنگ فارسی معین
تصویر جسور
جسور
((جَ))
گستاخ، دلیر
گستاخ، دلیر
فرهنگ فارسی معین
تصویر جروم
جروم
((جُ رُ))
جمع جرم، معرب گرم، زمین بسیار گرم
جمع جَرم، معرب گرم، زمین بسیار گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویر رسوم
رسوم
((رُ))
جمع رسم، آیین ها، عادات
جمع رسم، آیین ها، عادات
فرهنگ فارسی معین
تصویر جموم
جموم
بسیار شدن
بسیار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر جسور
جسور
جَسور
Bold, Daring, Emboldened
Bold, Daring, Emboldened
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جسور
جَسور
смелый , дерзкий , воодушевлённый
смелый , дерзкий , воодушевлённый
دیکشنری فارسی به روسی
جسور
جَسور
kühn, ermutigt
kühn, ermutigt
دیکشنری فارسی به آلمانی
جسور
جَسور
сміливий
сміливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
جسور
جَسور
odważny
odważny
دیکشنری فارسی به لهستانی
جسور
جَسور
大胆的 , 鼓舞的
大胆的 , 鼓舞的
دیکشنری فارسی به چینی
جسور
جَسور
audacioso, ousado, encorajado
audacioso, ousado, encorajado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
جسور
جَسور
audace
audace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
جسور
جَسور
audaz, envalentonado
audaz, envalentonado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
جسور
جَسور
audacieux
audacieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جسور
جَسور
moedig, gedurfd, bemoedigd
moedig, gedurfd, bemoedigd
دیکشنری فارسی به هلندی
جسور
جَسور
กล้าหาญ , กล้าหาญ , กล้าหาญ
กล้าหาญ , กล้าหาญ , กล้าหาญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
جسور
جَسور
berani, pemberani
berani, pemberani
دیکشنری فارسی به اندونزیایی