جدول جو
جدول جو

معنی جرس - جستجوی لغت در جدول جو

جرس
زنگ، به ویژه زنگی که بر گردن چهارپایان می بستند
چرس، بند و زندان
برای مثال کاروان رفت و تو در راه کمینگاه به خواب / وه که بس بی خبر از این همه بانگ جرسی (حافظ - ۹۰۸)
شکنجه، آزار، فشار، چرخشت، آنچه درویشان و گدایان از دریوزگی و گدایی جمع کنند
تصویری از جرس
تصویر جرس
فرهنگ فارسی عمید
جرس
آواز نرم وآهسته زنگی که بر گردن چهار پایان می بندند، زنگ
تصویری از جرس
تصویر جرس
فرهنگ لغت هوشیار
جرس
((جَ رَ))
زنگ، درای
تصویری از جرس
تصویر جرس
فرهنگ فارسی معین
جرس
((جَ))
سخن گفتن، نغمه سرودن، آواز نرم
تصویری از جرس
تصویر جرس
فرهنگ فارسی معین
جرس
جلاجل، درای، زنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جرس
پایین بمان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارس
تصویر ارس
(پسرانه)
نام رودی در مرز شمالی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ)
سخن گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تکلم. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، بنغمت گفتن. (تاج المصادر بیهقی). تنغم. (اقرب الموارد). ترنم کردن، بناز و نعمت زیستن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جرس جنباندن
تصویر جرس جنباندن
حرکت دادن زنگ، حرکت کردن سفر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمس
تصویر جمس
ماسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلس
تصویر جلس
همنشین نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفس
تصویر جفس
سست، ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبس
تصویر جبس
افسرده، ترسو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجس
تصویر رجس
پلید گردیدن، کار زشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برس
تصویر برس
مهار شتر مسواک مسواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرس
تصویر آرس
یونانی جنگ پاد ایزد جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که معلم به شاگرد می آموزاند خواه از روی کتاب و یا از خارج کتاب باشد، خواندن کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که شامل انواع متعدده باشد مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است و شامل انواع باشد و نوع شامل اصناف و صنف شامل افراد، بمعنی کالا و متاع هم میگویند منجمد شدن آب منجمد شدن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرس جنبانیدن
تصویر جرس جنبانیدن
حرکت دادن زنگ، حرکت کردن سفر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرس در گلو بستن
تصویر جرس در گلو بستن
راهی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرس
تصویر تجرس
سخن گفتن، تکلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرسدار
تصویر جرسدار
پیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرسمه
تصویر جرسمه
تیز نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرس زدن یا جنباندن
تصویر جرس زدن یا جنباندن
((~. زَ دَ))
اظهار وجود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترس
تصویر ترس
هراس، خوف، رعب، وحشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درس
تصویر درس
آموزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرس
تصویر آرس
آرس، ایزد جنگ، جنگ پاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرس
تصویر آرس
آرس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برس
تصویر برس
مسواک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرس
تصویر فرس
پارسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جرح
تصویر جرح
زخم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنس
تصویر جنس
کالا، ژاد، گینه
فرهنگ واژه فارسی سره
آشغال دانی، زباله دان
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
سوختگی شدید سوختگی همراه با مچاله شدن، تشنه
فرهنگ گویش مازندرانی