جدول جو
جدول جو

معنی جرجان - جستجوی لغت در جدول جو

جرجان
پارسی تازی گشته گرگان شهری است در استر آباد
تصویری از جرجان
تصویر جرجان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرجان
تصویر مرجان
(دخترانه)
گیاهی دریایی، معرب از سریانی، جانور بی مهره کوچک دریایی، بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که در جواهرسازی کاربرد دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جریان
تصویر جریان
روایی، روند، گذران، گردش
فرهنگ واژه فارسی سره
لاتینی تازی شده: چلغوزه پارسی تازی شده ارگان گونه ای از زیت ها زالزالک زیتون مرا کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جربان
تصویر جربان
جمع جریب، پارسی تازی گشته گری ها گریب ها اندازه ای است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریان
تصویر جریان
روان شدن آب یا هر چیز مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرمان
تصویر جرمان
تن و بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرذان
تصویر جرذان
جمع جرذ موشان دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجان
تصویر مرجان
جانور بی مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است، بقایای قرمز رنگ این جانور که در جواهرسازی به کار می رود، سنگ شجری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جریان
تصویر جریان
روان شدن آب یا هر چیز مانند آن، کنایه از رویداد، حادثه، ماجرا، کنایه از فرایند، کنایه از موضوع، در علم اقتصاد گردش و دست به دست شدن پول
جریان صفرا: عبور صفرا از یاخته های کبدی به کیسۀ صفرا و مجاری صفراوی و ریختن آن در روده و جذب مجدد قسمتی از آن در خون و بازگشت آن به کبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرجان
تصویر عرجان
لنگان رفتن، جمع عارج، پوشیدگان نبود گان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجان
تصویر مرجان
نوعی گیاه دریایی که سرخرنگ و قیمتی می باشد مانند یاقوت
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بادام کوهی زیتون مراکشی لوزالبربر روغن آنرابعربی زیت الهرجان گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریان
تصویر جریان
((جَ رَ))
روان شدن (آب و هر چیز مانند آن)، واقع شدن امری، دست به دست شدن پول
فرهنگ فارسی معین
((مَ))
نوعی از جانوران دریایی شبیه به گیاه که مانند گیاه به زمین نمی چسبد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرجانیه
تصویر جرجانیه
پارسی تازی گشته گرگانج پایتخت خوارزم
فرهنگ لغت هوشیار