- جراح
- کرنتگر، کارد پزشک
معنی جراح - جستجوی لغت در جدول جو
- جراح
- زخم و ضرب باشد، زخمها، جراحتها کسی که جراحات را معالجه می کند
- جراح
- پزشکی که بعضی بیماری ها، آسیب ها و ناهنجاری ها را با بریدن و شکافتن اعضای بدن معالجه می کند
- جراح ((جِ))
- جمع جراحت، زخم ها
- جراح ((جَ رّ))
- پزشکی که به علاج بیماری هایی می پردازد که نیاز به شکافتن بدن باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کرنت، کارد پزشکی
نیشگری کار نیش رشته ای از علم پزشکی که با قطع و برداشتن انساج و اعضای ناسالم و معیوب بمنظور بهبود حال مریض سر و کار دارد، شغل جراح عمل جراح. یا جراحی پلاستیک. رشته ای از جراحی که بمنظور ترمیم اعضای از دست رفته یا زیباتر ساختن اعضای موجود انجام میشود جراحی ترمیمی
خستگی
خستگی، بریدگی، زخم
زخم، کنایه از ناراحتی
((جَ رّ))
فرهنگ فارسی معین
رشته ای از علم پزشکی که با قطع و برداشتن یا ترمیم اعضای ناسالم و معیوب به منظور بهبود حال بیمار سر و کار دارد
شغل و عمل جراح، شاخه ای از پزشکی که عبارت است از بریدن و شکافتن قسمت های مختلف بدن، برداشتن یا ترمیم بافت های مریض و معیوب و پیوند و بخیۀ جراحات
جراحی پلاستیک: در پزشکی، نوعی جراحی سطحی که برای زیبایی چهره و سایر اندام انسان صورت می گیرد و جراح بافت های برآمده و نازیبا را با عمل جراحی ترمیم و معالجه می کند، انتقال نسج سالم برای ترمیم نسج آسیب دیده
جراحی پلاستیک: در پزشکی، نوعی جراحی سطحی که برای زیبایی چهره و سایر اندام انسان صورت می گیرد و جراح بافت های برآمده و نازیبا را با عمل جراحی ترمیم و معالجه می کند، انتقال نسج سالم برای ترمیم نسج آسیب دیده
Surgical
хирургический
chirurgisch
хірургічний
chirurgiczny
cirúrgico
chirurgico
quirúrgico
chirurgical
chirurgisch
ศัลยกรรม
جراحيٌّ
כירורגי
cerrahi
upasuaji
শল্যচিকিৎসা
جراحی