- جدود
- جمع جد، نیاکان
معنی جدود - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صاحب بخت و روزی بختیار کامروا: ... و بدین مملکت مجدود و نیکبخت ساخت و توفیق داد. بختیار فراخروزی، نام سنائی غزنوی
بختیار، کامروا
تازه، نو، نوین، نوباوه
نزدیک، پیرامون، نزدیک به
سرور روحانی پیشوای دینی زردشتی، بزرگ سرور، پهوان دلیر دلاور
نیگری ناسپاسی انکار کردن امری را دیده و دانسته منکر شدن
نو و تازه هر چیز
بخشش، سود، باران 3 بخشش عطا، سود. - باران عام باران بسیار و بیحد
جوی جویک، پکمال (خط کش)، سمیره (خط)، پیچازه پیچازی نهر کوچک جویک جویچه، جوی آب، خطوطی که از طلا و شنگرف و جز آن گردا گرد صفحه کشند، خطوط متوازی و متقاطع که منجمان در حرکات کواکب کشند، طرح نقشه، (سحر) صور مربع یا کثیرالاضلاع و یا دایره که در آنها بانواع مختلف اسامی یا علایم محاط بخطوط مرموز سحری می نگاشتند، مربع یا مربع مستطیلی که بر کاغذ کشند و آنرا توسط خطهای عمودی و افقی موازی بخانه های شطرنجی تقسیم کنند، افزار آهنی که بدان خطوط کشند، جمع جداول. یا جدول شطرنجی. جدولی که خانه های شطرنجی داشته باشد، یا جدول ضرب. جدولی که در آن حاصل ضرب اعداد را نویسند
پارسی تازی گشته کراد جامه های کهنه پاره
جمع جلد، پوست ها جمع جلد پوستها
یخ بستن، جامد شدن
جمع جید، گردن ها جمع جید گردنها
جمع جند، پارسی تازی گشته گندها سپاهان جمع جند لشکرها سپاهها
کلیمی، یهودی اسرائیلی
نواحی، اطراف، حوالی
رخسار، گونه
جمع سد، ابرهای سیاه
بسیار مهربان، دوستدار
مقابل قدیم، تازه، نو، هر چیز تازه، در علوم ادبی در علم عروض یکی از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن، غریب
غده ها، تومور ها، دژپیه ها، جمع واژۀ غده
حدها، اندازه ها، مقدارها، مرز ها، جمع واژۀ حد
مجموعه ای از خط های افقی و عمودی به صورت خانه های شطرنج، مفرد جداول،
دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیاده رو، خیابان و امثال آن، نهر کوچک، جوی آب، برای مثال دوات من ز برون جدول و درون دریاست / نهنگ و آب سیاهش عجب بدان ماند (خاقانی - ۸۵۷)
در هنر در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، به صورت متوازی رسم می کنند، برای مثال جامی، سواد عشق تو آمد زبور عشق / مستغنی از تکلف تذهیب و جدول است (جامی - ۶۲)
در علم نجوم خطوطی متوازی و متقارن که برای حرکت ستارگان رسم می کردند، برای مثال لاجرم چون سطاره راست بود / نتواند که کج رود جدول (سعدی۲ - ۶۵۳)
جدول کلمات متقاطع: جدولی با شکل هندسی و ستون های عمودی و افقی که در خانه های آن باید حروف کلمات خواسته شده در شرح جدول را نوشت
دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیاده رو، خیابان و امثال آن، نهر کوچک، جوی آب،
در هنر در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، به صورت متوازی رسم می کنند،
در علم نجوم خطوطی متوازی و متقارن که برای حرکت ستارگان رسم می کردند،
جدول کلمات متقاطع: جدولی با شکل هندسی و ستون های عمودی و افقی که در خانه های آن باید حروف کلمات خواسته شده در شرح جدول را نوشت
خدها، روی ها، چهره ها، سیماها، گونه ها، رخ ها، جمع واژۀ خد
انعطاف ناپذیری، بی نرمشی، خشک شدن، خشکی، افسرده شدن، افسردگی، جامد بودن
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داشاد، بذل، بغیاز، احسان، عتق، داشن، اعطا، عطیّه، جود، داشات، منحت، صفد، داد و دهش، دهشت، سماحت، فغیاز، برمغاز
برگرفته از غده در فارسی گرده گوشت چیزی است مانند گوشت که در میان گوشت است و آن را نمی خورند و دور اندازند
جمع قد، پوست بزغالگان جمع قد پوستهای بزغالگان
رنجبر: مرد، زفت (بخیل)
دارو که در کرانه های دهان ریزند، دشمن سر سخت، درد گلو