جدول جو
جدول جو

معنی خدود

خدود
خدها، روی ها، چهره ها، سیماها، گونه ها، رخ ها، جمع واژۀ خد
تصویری از خدود
تصویر خدود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خدود

خدود

خدود
جَمعِ واژۀ خَدّ. (ترجمان القرآن جرجانی) (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رخساره ها: از مطلع فلق تا مقطع شفق بحدوداسیاف خدود اصناف آن جمع می شکافتند. (ترجمه تاریخ یمینی). طبیعت او در اختیار حدود قواضب بر خدود کواعب... بر خلاف طباع بشر بوده. (ترجمه تاریخ یمینی).
خاک راهی که بر او میگذری ساکن باش
که عیون است و جفون است و خدود است و قدود.
سعدی
لغت نامه دهخدا

خدود

خدود
نام کورتی است به طائف. نصر می گوید: خدود، گوشه ای است از سرزمین نزدیک طائف. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

ردود

ردود
سرور روحانی پیشوای دینی زردشتی، بزرگ سرور، پهوان دلیر دلاور
ردود
فرهنگ لغت هوشیار