جدول جو
جدول جو

معنی جدت - جستجوی لغت در جدول جو

جدت
نو شدن، نو بودن، مقابل کهنگی، نویی، تازگی
تصویری از جدت
تصویر جدت
فرهنگ فارسی عمید
جدت
نو شدن، تازگی
تصویری از جدت
تصویر جدت
فرهنگ لغت هوشیار
جدت
((جَ دَ))
نو بودن، تازگی، توانگری
تصویری از جدت
تصویر جدت
فرهنگ فارسی معین
جدت
تازگی، طراوت، نوی، توانگری، دارایی، مال
متضاد: کهنگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنت
تصویر جنت
(دخترانه)
بهشت، باغ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نجدت
تصویر نجدت
دلیر بودن، دلیری، قوت و شدت، مردانگی، یاری، کمک
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دَ)
مجد. بزرگواری. بزرگی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دوحۀ معارف افسرده، کوکب مجدت آفل. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 443)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
شجاعت. دلیری. مردانگی. (ناظم الاطباء). دلاوری. نوع دوم از یازده نوع تحت جنس شجاعت، و آن عبارت است از آنکه نفس واثق بود به ثبات خود تا در حال نزع، خوف و فزع بر او متطرق نگردد و حرکات نامنظم ازاو صادر نشود. (نفایس الفنون). رجوع به نجده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جدی
تصویر جدی
سخی، بخشنده، جواد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جده
تصویر جده
مادر پدر، مادر مادر یافتن، درک کردن ساحل دریای مکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدل
تصویر جدل
سخت خصومت، درشت گردیدن، یکی از صنایع خمس در منطق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدف
تصویر جدف
بریدن، راندن با پارو، بارش برف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدع
تصویر جدع
باز داشتن و بزندان کردن، حبس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جده، راه ها جدگاره ها (طرق)، جمع جدید، نوها راه راست، زمین راست، هامون زمین هموار درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدر
تصویر جدر
دیوار دیوار، جمع جدران، جمع جدار دیوارها، جمع جدار دیوارها
فرهنگ لغت هوشیار
جماعت مردم، عدد بسیار، همه زوج، مقابل فرد، دوتای، دو تا، دو لنگه زوج، مقابل فرد، دوتای، دو تا، دو لنگه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدث
تصویر جدث
گور، قبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدب
تصویر جدب
کسی را عیب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رند زبانزد مردم کوچه پارسی بزرگ است (برای مونث یا جمع آید)، یا اسماو ه (اسماوه) و عمت نعماء ه (نعماوه)، بزرگ باد نامهای او و همگنان را شامل باد نعمتهای او: ... . و در آن مواضع که بروزگار پادشاهان گذشته ملک الملوک را - جلت اسماوه و عمت نعماوه - ناسزا می گفتند امروزه همواره عبادت می کنند. یا جل عظمته. در محکم تنزیل فرماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنت
تصویر جنت
بستان، بهشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدیت
تصویر جدیت
جای خشک و بی نبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جست
تصویر جست
جهیدن، پریدن تفحص کردن، جستن تفحص کردن، جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبت
تصویر جبت
هر چه غیر باریتعالی که آنرا پرستش نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدا
تصویر جدا
سوا، تنها، منفصل، جدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تازیان بعضی کلمات فارسی مختوم به (- ه) غیر ملفوظ را تعریب کرده به (- ات) جمع بسته اند و ایرانیان اینگونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده وکلمات دیگر (اعم ازفارسی وعربی وغیره) را نیز بهمان سیاق استعمال کرده اند: (تو زیر پای خوری از کامه و انبجات پرهیزنکنی معالجت موافق نیفتد) (چهارمقاله نظامی)، عوام بسیاق کلمات فوق کلماتی را هم که مختوم به (- ه) غیر ملفوظ نیستند ولی بحروف مصوت (- ا) یا (- ی) ختم شوند به (- جات) جمع بسته اند (برای احتراز ازالتقای دو حرف مصوت) : مرباجات دواجات طلاجات. توضیح کلمات عربی مختوم به ه و کلمات فارسی مختوم به - ه غیر ملفوظ که به جات جمع بسته شوند در تحریر باید ه یا ه راحذف کرد وبنابراین روزنامه جات میوه جات تعلیقه جات رقیمه جات وامثال آن غلط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجدت
تصویر نجدت
شجاعت، دلاوری، مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجدت
تصویر نجدت
((نَ دَ))
دلیری، شجاعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدت
تصویر مدت
زمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شدت
تصویر شدت
سختی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنت
تصویر جنت
فردوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جهت
تصویر جهت
راستا، روی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جدل
تصویر جدل
گفتاورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جفت
تصویر جفت
زوج
فرهنگ واژه فارسی سره
سختی، شدت، قوت، دلاوری، دلیری، شجاعت، مردانگی، پیکار، جنگ، رزم، کارزار، بیم، ترس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوآوری کردن، نوآوری
دیکشنری اردو به فارسی