- جحیم
- یکی از نامهای دوزخ، جهنم
معنی جحیم - جستجوی لغت در جدول جو
- جحیم
- دوزخ، جهنم، کنایه از جای بسیار گرم
- جحیم ((جَ))
- جهنم، دوزخ، جای بسیار گرم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیز در کسی نگریستن
گنجا
بخشایشگر
کرانه، بخش، بر کنار
زفت ژکور
درشت، ستبر
بزرگ و تناور، ستبر
گیاه بسیار و انبوه که زمین را بپوشاند
گناهکار
ستبر، کلفت، ضخیم، گنده، هنگفت
مرد فربه، پیه دار
دارای حجم، پرحجم، بزرگ
بزرگ، تنومند، تناور، خوش اندام
مهربان و بخشاینده، بخشایشگر، از نام های خداوند
آلیاژی که با آن دو قطعه فلز را به هم جوش بدهند، اتصالی که با این آلیاژ شده است
کجدهان، کج گردن، کج زنخ
زگال سیاه، تیره و تار
فارسی گویان به جای لحام تازی به کار برند کبد از آن مدح تو گویم درست گویم و راست مرا به کار نیاید سریشم و کبدا (دقیقی) کبید کفشیر از آن زر می برد استاد زر ساز که با کفشیر پیوندد به هم باز (امیر خسرو) گوشتالود، کشته کشته شده باگوشت پر گوشت فربه: لیکن هر تنی این علاج برنتابد جز مردم گوشت آلود را که بتازی لحیم گویندنه شحیم، چیزی که بدان ظرفهای مسی و برنجی را پیوند کنند جوش: بینداز کز ضعف تن این مقیم شودرخنه رنگ خود را لحیم. (ط هر وحید آنند. لغ)
گناهکار، مجرم
سمین، فربه
Bulky, Voluminous
Merciful
громоздкий , объемный
милосердный
klobig, voluminös