جدول جو
جدول جو

معنی جحیم - جستجوی لغت در جدول جو

جحیم
دوزخ، جهنم، کنایه از جای بسیار گرم
تصویری از جحیم
تصویر جحیم
فرهنگ فارسی عمید
جحیم
یکی از نامهای دوزخ، جهنم
تصویری از جحیم
تصویر جحیم
فرهنگ لغت هوشیار
جحیم((جَ))
جهنم، دوزخ، جای بسیار گرم
تصویری از جحیم
تصویر جحیم
فرهنگ فارسی معین
جحیم
آتش، جهنم، درک، دوزخ، سقر، نار، هاویه
متضاد: بهشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رحیم
تصویر رحیم
(پسرانه)
مهربان، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
دارای حجم، پرحجم، بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شحیم
تصویر شحیم
سمین، فربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحیم
تصویر لحیم
آلیاژی که با آن دو قطعه فلز را به هم جوش بدهند، اتصالی که با این آلیاژ شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحیم
تصویر رحیم
مهربان و بخشاینده، بخشایشگر، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جسیم
تصویر جسیم
بزرگ، تنومند، تناور، خوش اندام
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
تیز در کسی نگریستن. (تاج المصادر بیهقی). تیز نگریستن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نگریستن و چشم وانگرفتن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
ستبر، کلفت، ضخیم، گنده، هنگفت
فرهنگ لغت هوشیار
فارسی گویان به جای لحام تازی به کار برند کبد از آن مدح تو گویم درست گویم و راست مرا به کار نیاید سریشم و کبدا (دقیقی) کبید کفشیر از آن زر می برد استاد زر ساز که با کفشیر پیوندد به هم باز (امیر خسرو) گوشتالود، کشته کشته شده باگوشت پر گوشت فربه: لیکن هر تنی این علاج برنتابد جز مردم گوشت آلود را که بتازی لحیم گویندنه شحیم، چیزی که بدان ظرفهای مسی و برنجی را پیوند کنند جوش: بینداز کز ضعف تن این مقیم شودرخنه رنگ خود را لحیم. (ط هر وحید آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحیم
تصویر فحیم
زگال سیاه، تیره و تار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضحیم
تصویر ضحیم
کجدهان، کج گردن، کج زنخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحیم
تصویر شحیم
مرد فربه، پیه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریم
تصویر جریم
گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسیم
تصویر جسیم
بزرگ و تناور، ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشیم
تصویر جشیم
درشت، ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحام
تصویر جحام
زفت ژکور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحیش
تصویر جحیش
کرانه، بخش، بر کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحیم
تصویر رحیم
بخشایشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجحیم
تصویر تجحیم
تیز در کسی نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیم
تصویر جمیم
گیاه بسیار و انبوه که زمین را بپوشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحیم
تصویر رحیم
((رَ))
مهربان، بخشاینده، از صفات خداوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحیم
تصویر لحیم
((لَ حِ))
پرگوشت، فربه، جوشی مخصوص تعمیر ظروف مسی و برنجی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شحیم
تصویر شحیم
((شَ))
فربه، سمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جسیم
تصویر جسیم
((جَ))
تناور، ستبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
((حَ))
دارای حجم، جسمی که حجمش زیاد باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جریم
تصویر جریم
((جَ))
ستبر، بزرگ جسم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جریم
تصویر جریم
گناهکار، مجرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
گنجا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
Bulky, Voluminous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رحیم
تصویر رحیم
Merciful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
громоздкий , объемный
دیکشنری فارسی به روسی