- جح
- خربزه ترنجیده
معنی جح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکی از نامهای دوزخ، جهنم
کرانه، بخش، بر کنار
نام لوده ای است بذله سنج نام مردی خریش (خریش: مضحک)
نیگری ناسپاسی انکار کردن امری را دیده و دانسته منکر شدن
آتش افروختن
آفتاب پرست از جانوران، سرگین گردان، کبت (زنبور عسل)، مشک ستبر
لشکر بسیار
خدشه، خراش
سوراخ جانور
کم خیری انکار کردن شیئی با علم به آن
کوتاه، قلیل، کم
زفت ژکور
زهر کشنده
جمع جحفل، سپاهان
زحمت دادن کسی را
چشمخانه، کناره چوز
کره خر
کوشش
دوزخ، جهنم، کنایه از جای بسیار گرم
خیانت در امانت، انکار کردن، تکذیب کردن
لانۀ حیوانات درنده، خزندگان و حشرات موذی
جحفل ها، سپاه ها و لشکرهای بسیار، جمع واژۀ جحفل
در علم عروض آن است که در فاعلاتن خبن کنند تا فعلاتن بماند، بعد فعلا را ساقط کنند که تن باقی بماند و نقل به فع شود
سیل عظیم
سپاه و لشکر بسیار
انکار کردن، تکذیب کردن، انکار کردن امری یا حق کسی با علم به آن
برد چیستان
جمع اجحاف
کار بر کسی تنگ گرفتن
جمع حجر، لانه ها، کنام ها
نیازمندی، نابالندگی درگیاهان