- جبها
- مرد فراخ پیشانی
معنی جبها - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع جبهه پیشانیها
خوبرویی، تهی کردن
جمع جبهه، پیشانی ها جمع جبهه پیشانیها
پیشانی و به معنی قسمت جلوی میدان جنگ
پیشانی
به زور، به ستم، به ناچار، به زور به ناچاری ستمگرانه ستهمک
میدان جنگ
در علوم سیاسی گروهی متشکل از حزب ها و سازمان های مختلف که برای رسیدن به اهداف معیّن با یکدیگر متحد می شوند
در هواشناسی محل برخود دو توده هوای گرم و سرد
گروه، جماعت مثلاً جبهۀ مخالف
بر، جنب، پهلو، جمع جباه
قسمت بالای ابروها تا زیر موهای پیش سر، پیشانی
در علم نجوم دهمین منزل قمر
در علوم سیاسی گروهی متشکل از حزب ها و سازمان های مختلف که برای رسیدن به اهداف معیّن با یکدیگر متحد می شوند
در هواشناسی محل برخود دو توده هوای گرم و سرد
گروه، جماعت مثلاً جبهۀ مخالف
بر، جنب، پهلو، جمع جباه
قسمت بالای ابروها تا زیر موهای پیش سر، پیشانی
در علم نجوم دهمین منزل قمر
بسیار خوب
جمع نبیه، زیرکان، شریفان، زیرکان والایان فرخادان
((جَ هَ یا جمع هِ))
فرهنگ فارسی معین
پیشانی، جبین، بخش جلوی محل جنگ، گروه متحدی از احزاب یا سازمان های گوناگون که در جهت اهداف سیاسی مشترکی فعالیت می کنند، جبهه آزادی بخش فلسطین، محل برخورد یا منطقه مرزی دو توده هوای متفاوت یا دارای
پیشانی صورت فلکی شیر، و آن منزل دهم از منازل قمر است
پس از جملۀ شرطی گفته می شود و بیانگر انجام کار مطابق میل گوینده است، چه بهتر
قیمت
روشنی، زیبایی شکوه فر، چشم انداز دل انگیز، نام زنی، ماده که دوشنده را رام باشد روشنی درخشندگی رونق، زیبایی نیکویی، زینت آرایش، عظمت کمال، فر شکوه فره، قیمت هر چیز، ارزش، نرخ شب بوی زرد
بد دل
جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بتن کنند
قیمت، ارزش، نرخ
روشنی، درخشندگی، رونق، زیبایی، نیکویی
روشنی، درخشندگی، رونق، زیبایی، نیکویی
باج و خراج
جامۀ گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بر تن کنند، جوشن، درع، زره، جمع واژۀ جبب و جباب
در علم زمین شناسی دومین لایۀ تشکیل دندۀ زمین، میان پوسته و هسته، گوشته
جبۀ هزارمیخ: کنایه از آسمان و ستارگان در هنگام شب
در علم زمین شناسی دومین لایۀ تشکیل دندۀ زمین، میان پوسته و هسته، گوشته
جبۀ هزارمیخ: کنایه از آسمان و ستارگان در هنگام شب