جدول جو
جدول جو

معنی جبرئیل - جستجوی لغت در جدول جو

جبرئیل
(پسرانه)
جبریل، مرد خدا، نام یکی از چهار فرشته مقرب که حامل وحی الهی برای انبیاست
تصویری از جبرئیل
تصویر جبرئیل
فرهنگ نامهای ایرانی
جبرئیل
در اسلام و دیگر ادیان سامی یکی از فرشتگان مقرب الهی که که وحی را بر پیغمبران نازل می کرد، روح الامین، روح القدس، روح اعظم، امین وحی، حامل وحی، ناموس اکبر، سروش
تصویری از جبرئیل
تصویر جبرئیل
فرهنگ فارسی عمید
جبرئیل
یکی از فرشتگان مقرب، دل که بزعم صوفیان مهبط انوار الهی و محل وحی و الهام اوست
فرهنگ لغت هوشیار
جبرئیل
جبرائیل، جبریل، روح الامین، سروش، فرشته، ملک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جبرئیل
اگر جبرئیل را به خواب خوش طبع و گشاده رو بیند. چنانکه صورت اصلی اوست دلیل کند که بر دشمن ظفر یابد و به همه مرادها برسد و از غم فرج یابد واگر وی را به خلاف این دید اندوه کند واگر بیند جبرائیل او را وعده نیکو داد یا مژده داد یا از کاری باز داشت تأویل خواب او همان است و اگر بیند جبرائیل چیزی به او داد دلیلش این است که از پادشاه جاه وقدرت ومنزلت وبزرگی یابد بعضی از معبّران گفتند: اگر بیند که جبرائیل یا میکائیل چیزی به وی داد دلیلش ترس است و بیم بزرگ واگر بیند که جبرئیل شد ومردمان وی را گفتند که او جبرئیل است دلیل کند که امانت گذارد وسخندان گردد و مراد وی حاصل گردد - محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جبریل
تصویر جبریل
(پسرانه)
جبرئیل، مرد خدا، نام یکی از چهار فرشته مقرب که حامل وحی الهی برای انبیاست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسیل
تصویر برسیل
(دخترانه)
نوعی گرد نان (نگارش کردی: بهرس)
فرهنگ نامهای ایرانی
فرقه ای اسلامی که قائل به جبر می باشد و بنده را فاعل مختار نمی داند و معتقدند تمام اعمال آدمی به ارادۀ خداوند است و بنده اختیاری از خود ندارد، مجبره، (صفت نسبی، منسوب به جبر) همراه با اجبار
فرهنگ فارسی عمید
جانوری جونده شبیه موش خانگی با دم کشیده و پاهای بلند که در مناطق خشک و بی آب و علف افریقا و آسیا زندگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برطیل
تصویر برطیل
رشوه، سنگ دراز، سنگ مستطیل، آهن دراز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبائیه
تصویر جبائیه
فرقه ای از معتزله پیرو ابوعلی جبّایی، که معتقد بودند بندگان، آفرینندۀ کردار و فعل خود می باشند و در روز قیامت خداوند را نخواهند دید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبری
تصویر جبری
اجباری، مربوط به علم جبر مثلاً معادلات جبری، مقابل قدری، در فلسفه کسی که معتقد به نظریۀ جبر باشد، برای مثال سنّی از تسبیح جبری بی خبر / جبری از تسبیح سنّی بی اثر (مولوی - ۳۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
فرانکلین، مرد بزرگ و سیاسی آمریکا، در سال 1882 میلادی در هایدپارک متولد شد و در سال 1945 درگذشت. سه بار متوالیاً به سال های 1936 و 1940 و 1944 به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شد و روی هم رفته بیش از دوازده سال این سمت را در عهده داشت و در این مدت در سازمان اجتماعی و سیاسی آمریکا تغییرات بزرگی وارد ساخت. دوران حکومت او دوران تحول فکری آمریکا محسوب می شود. در این دوره عقاید متضادی در امور سیاسی در جریان بود. عده ای طرفدار جدایی آمریکا از جریان های سیاسی دنیا و به خصوص از سیاست اروپا و عده ای موافق دخالت آمریکا در امور اقتصادی و سیاسی دنیای خارج بودند. در نخستین دورۀ ریاست جمهوری روزولت حکومت روسیۀ شوروی از طرف آمریکا به رسمیت شناخته شد و در دورۀ دوم ریاست جمهوری آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد. روزولت دو هفته پیش از پایان جنگ و تسلیم قطعی آلمان درگذشت و هنوز جسد او نیم گرم بود که معاون وی ترومن مطابق قانون زمام امور را به دست گرفت. (از لاروس کوچک) (مجلۀ آینده شماره 11 و 12 شهریور و مهر 1324)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
به عبری معنی سوخته دارد، وادیی است که از جبل شیخ به خلیج عربه ممتد است طولش 250 میل و شامل حوله و بحرالجلیل و بحرالملح یا مرداب میباشد و گاهی این اسم به الغور که فیمابین دریای مرداب و دریای احمر واقع است صدق کند. و در غیر این موضع گاهی اشاره به الغور قصد از شمال دریای مرداب مذکور است اما قسمتی که از شمال دریای مرداب به خلیج عقبه ممتد است. طولش 100 میل و عرضش از 4- 14 میل و ارتفاع دیوارهای آهکی و کلسیه اش بمغرب دشت از 500 الی 1800 قدم و ارتفاع کوه هور 5000 قدم و سنگهای طرف شرقی غالباً پورفیری و باسلت میباشد و سطح دشت مرقوم پورفیری و ریگهای از سنگهای مختلفه فراهم آمده پوشیده است. و سبزه و علف کمیاب و حرارت هوایش در غایت شدت میباشد ولی قضیۀ این که درزمان قدیم رود اردن در عربه جاری بوده است از جمله آراء سخیف و بی اعتباری است. (از قاموس کتاب مقدس)
در اصل نام شهرهای عرب است، موضعی است به فلسطین. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
عطأالله، پدر یشحابیم که یکی از سرداران عساکر داود بود. اول تواریخ ایام 27:2. (قاموس کتاب مقدس)
کاهنی معروف در ایام نحمیاء. (کتاب نحمیا11:14). (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(یَ نَ)
به معنی جاوید. جاویدان. دارای روان جاوید، ابن قبادبن فیروز. مادر وی دختری دهقان بود. قباد در نیشاپور او را به زنی گرفت. لقب وی کسری است. پس از قباد بر سر پادشاهی با برادران خود کبوس و جام به ستیزه برخاست و بیاری مهبود وزیر بپادشاهی رسید. حمدالله مستوفی نویسد: انوشیروان عادت و آیین و شمایل نیکو داشت و عدل و داد نیکو نهاد. ترتیب خراج ملک و ضبط لشکر داد و دفتر عرض و عارض، او پیدا کرد. کتاب کلیله و دمنه در عهد او از هند به ایران آوردند (رجوع شود به باب برزویۀ طبیب مقدمۀ کلیله) (تاریخ گزیده ص 119 به بعد). ظهور خسرو اول که در تاریخ بلقب انوشروان (انوشک روان یعنی جاویدان روان) معروف است، مطلع درخشانترین دورۀ عهد ساسانی است. فرقۀ خطرناک مزدکی مغلوب و سرکوبی شده بود در داخله صلح و سلم حکمفرما بود. در روایات شرقی خسرو اول نمونۀ دادگستری و جوانمردی و رحمت است و مؤلفان عرب و ایرانی حکایات بسیار در وصف جد و جهد او برای حفظ عدالت نقل کرده اند. مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساخته اند قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانۀ آن در محلۀ اسپانبر موجب حیرت است. ساختمان این بنا را به خسرو اول انوشیروان نسبت داده اند. عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران با سلطنت خسرو انوشیروان آغاز میشود. ایران در زمان انوشیروان چنان عظمتی یافت که حتی از عهد شاهپوران بزرگ نیز درگذشت و توسعۀ ادبیات و تربیت معنوی این عهد را کیفیت مخصوص بخشید (از ایران در زمان ساسانیان)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ ءِ)
از ’ب رٔل’، آمادۀ بدی. گویند هو مبرئل للشر. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
میخائیل بن یوحنابن عبدالله بن غبریل الشبابی المارونی اللبنانی. مدرس بیان و ریاضیات در مدرسه اللبنانیه در قرنه شهوان. او راست: 1- آداب البشر فی الصغر و الکبر. 2- اساطیر الاولین. 3- ترجمه المطران یوسف الزغبی. 4- تشعب الامم بعدالطوفان. 5- مشهدالکائنات فی الخالق و المخلوقات. (معجم المطبوعات ج 2 چ مصر 1912 میلادی صص 1406- 1407)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به معنی خداوند مردم، پسر بعور (یا باعور) و از اهل قریۀ فتور بود که در الجزیره واقع است. وی از پیغامبران سرزمین بین النهرین بود و پادشاه موآب او را دعوت کرد که در مقابل اجرتی عبرانیان را نفرین کند. چون بلعام عازم شد، درازگوش او از راه رفتن بازایستاد و هرچه آن را بزد پیش نرفت. (از دایره المعارف فارسی) (فرهنگ فارسی معین). نام پسر باعور است که او زاهدی بوده مستجاب الدعوات که در زمان عیسی علیه السلام عاقبت ایمانش به باد رفت. (آنندراج). بلعم باعور. و رجوع به قاموس کتاب مقدس شود:
قهر او چون بگستراند دام
سگی آرد ز صورت بلعام.
سنائی.
از مایۀ بیچارگی قطمیر مردم میشود
ماخولیای مهتری سگ می کند بلعام را.
سعدی.
و رجوع به بلعم و بلعم باعور شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
سنگی دراز. (مهذب الاسماء). سنگ دراز. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ده ها و زمین ها که قریب آب باشند.
لغت نامه دهخدا
(بْرْ / رِ)
از بزرگترین و پرجمعیت ترین کشورهای آمریکایی جنوبی است. وسعت آن بالغ بر 8483169 کیلومتر مربع و جمعیت آن در حدود 63101627 تن است و پایتختش ریودوژانیرو و از شهرهای مهمش سائوپولو، رسیف، سالوادرپورتواککر، بلوهوریزنت و بلم است. رود خانه عظیم آمازون و شعبه هایش در آن کشور از مغرب و کوههای غربی آمریکای جنوبی سرچشمه می گیرد و به طرف مشرق جریان پیدا میکند برزیل دارای جنگلهای وسیع و انبوه منطقۀ استوائی است. مردم برزیل کاتولیک و پرتستان و بزبان پرتقالی سخن می گویند و حکومت آنجا جمهوری است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
در اصطلاح امروزین عرب زبانان، بشکه. ج، برامیل. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
کمان گروهه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یکی از فرشتگان مقرب، دل که بزعم صوفیان مهبط انوار الهی و محل وحی و الهام اوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبری
تصویر جبری
ضروری، غیر ارادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برغیل
تصویر برغیل
ده، آبرس زمینی که نزدیک آب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبراییل
تصویر جبراییل
عبری پیک خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبریه
تصویر جبریه
سرنوشتیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برقیل
تصویر برقیل
کمان گروهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برطیل
تصویر برطیل
آهن دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برایل
تصویر برایل
پرهای گردن، یال ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبرائیل
تصویر جبرائیل
نام فرشته وحی، امین وحی، روح الامین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبریه
تصویر جبریه
((جَ یَ))
مجبره، نام یکی از فرقه های اسلام که انسان را صاحب اختیار در اعمال خودش نمی داند و همه اعمال را به اراده خداوند نسبت می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبرییل
تصویر جبرییل
((جِ رَ))
جبراییل، یکی از فرشتگان مقرب
فرهنگ فارسی معین