جدول جو
جدول جو

معنی جای - جستجوی لغت در جدول جو

جای
مطلق مکان، جا، مقام
تصویری از جای
تصویر جای
فرهنگ لغت هوشیار
جای
به ازا، عوض
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جایی
تصویر جایی
مستراح، مبال، مبرز، بیت الخلا، خلا، آبشتنگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جایز
تصویر جایز
روا، مباح، ممکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جایر
تصویر جایر
جور کننده، املای دیگر واژۀ جائر، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فرهنگ فارسی عمید
ابن براق خان. مؤلف حبیب السیر در بیان وقایع دولت غازان خان آرد: در سال اوّل از جلوس غازان خان از جانب خراسان خبر آمد که اجای ولد براق خان با فوجی از سپاه توران از آب آمویه عبور نمود و امرا و لشکریان آن حدود تاب مقاومت او ندارند و به امداد خدام موکب غازانی امیدوارند و چون غازان خان میدانست که دفع آن فتنه جز ببازو و اقتدار امیر نوروز تیسیر نخواهد پذیرفت، او را با سپاهی بلاانتها بجانب خراسان روان فرمود و در آن زمان لشکر اجای تا حدود مازندران رانده بودند و قتل و غارت مینمودنداما چون از وصول نوروزبیک خبر یافتند و امیر نوروز با جنود دشمن سوز، شب و روز از عقب آن جماعت طی مسافت کرده، در حدود هرات بدیشان رسید و بضرب تیغ و سنان خلقی را بر خاک هلاک افکنده، بقیهالسیف را بگریزانید و متعاقب در حرکت آمده تا وقتی که مخالفان از آب آمویه عبور کردند، بازگشت. رجوع به حبط ج 2 ص 50 شود
ابن هلاکو، اولین از سلسلۀ ایلخانیان ایران. مادر او اربقاق ابکجی دختر تنکیر گورکان. رجوع به حبط ج 2 ص 34 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
بجا. درمحل. درمکان. به مکان:
ببالا و دیدار و فرهنگ و رای
زریر دلیر است گوئی بجای.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از جایگه
تصویر جایگه
جای، مکان، محل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایگیر
تصویر جایگیر
متمکن، جای گیرنده، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایمند
تصویر جایمند
کاهل، تنبل، سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاییدنی
تصویر جاییدنی
جویدنی قابل جاییدن، چیزی که با دندان توان خرد کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاییده
تصویر جاییده
جویده جاویده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایگزینی
تصویر جایگزینی
عمل و حالت جایگزین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایب
تصویر جایب
خیبر رسنده از دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایی
تصویر جایی
مستراح مبرز بیت الخلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایع
تصویر جایع
گرسنه گرسنه، جمع جایمین (جائمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایز
تصویر جایز
روا، مشروع، حلال، مباح
فرهنگ لغت هوشیار
ستمکار جور کننده ظالم، آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه، گرمی دل از گرسنگی و خشم، کسی که بدون رعایت قوانین موضوعه شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند، جمع جائرون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایز
تصویر جایز
((یِ))
روا، مباح، نافذ الخطا، لغزش پذیر، دارای احتمال و امکان اشتباه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جایب
تصویر جایب
((یِ))
خبررسنده از دور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جایع
تصویر جایع
((یِ))
گرسنه، جمع جایعین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بجای
تصویر بجای
((بِ یِ))
در حق کسی، برای کسی، از جهت، از حیث، در برابر، در مقابل (برای مقایسه)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جایی
تصویر جایی
مستراح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جایر
تصویر جایر
((یِ))
ستمکار، ظالم، آن که از راه حق به راه باطل میل کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جای گاه
تصویر جای گاه
مقام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایز
تصویر جایز
روا، پسندیده، شایسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جای باش
تصویر جای باش
آهل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایگه
تصویر جایگه
محل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایگاه
تصویر جایگاه
مرتبت، منزلت، موضع، محل، مکان، موقعیت، وضعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایگزین
تصویر جایگزین
آلترناتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایگزینی
تصویر جایگزینی
معاوضه، تعویض، ابدال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایگیری
تصویر جایگیری
استقرار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایزه
تصویر جایزه
پاداش
فرهنگ واژه فارسی سره
حلال، روا، شایست، مباح، مجاز، روان، نافذ
متضاد: ناروا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مستراح، مستراح
فرهنگ گویش مازندرانی