- جانگدازی
- عمل جان گداز روح گداز
معنی جانگدازی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناتوان و عاجز کننده و سست و ضعیف کننده
پشتیبانی کرانجیگری
عمل جان باز فدا کردن جان خود فداکاری، دلیری مردانگی
زندگی دراز داشتن، درازی عمر، طول عمر، برای مثال از پی جان درازی شه شرق / کردم آفاق را به شادی غرق (نظامی۴ - ۷۲۶)
آنچه روح و روان را ملول و افسرده کند، دردناک، ناتوان کننده، برای مثال کند خواجه بر بستر جان گداز / یکی دست کوتاه و دیگر دراز (سعدی۱ - ۶۵)
فداکاری، دلیری، شجاعت
Partisanship
приверженность
Parteilichkeit
партійність
stronniczość
partidarismo
faziosità
partidismo
esprit de parti
partijdigheid
การลำเอียงทางพรรค
keberpihakan
تحزّبٌ
पक्षधरता
פַּרְטִיוּת
tarafgirlik
upendeleo wa kikundi
পক্ষপাতিত্ব
پارٹی وابستگی
دلیری، مردانگی
فداکاری، ازجان گذشتگی، کنایه از بندبازی