جدول جو
جدول جو

معنی جان درازی

جان درازی
زندگی دراز داشتن، درازی عمر، طول عمر، برای مثال از پی جان درازی شه شرق / کردم آفاق را به شادی غرق (نظامی۴ - ۷۲۶)
تصویری از جان درازی
تصویر جان درازی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با جان درازی

زبان درازی

زبان درازی
کار زبان دراز است. (فرهنگ نظام). گستاخی. شکایت. (ناظم الاطباء). خروج از حد ادب در سخن. گستاخی در گفتار. گفتار بیرون از حد ادب. بذائت لسان. ذربت سلاطت. رجوع به زبان دراز و زبان درازی کردن شود، پرحرفی و زیاد گویی. (ناظم الاطباء). کثرت کلام. اطالۀ لسان.
- زبان درازی قلم، از اوصاف قلم است. رجوع به زبان شود
لغت نامه دهخدا

جان بازی

جان بازی
عمل جان باز فدا کردن جان خود فداکاری، دلیری مردانگی
جان بازی
فرهنگ لغت هوشیار