جدول جو
جدول جو

معنی جانبازی - جستجوی لغت در جدول جو

جانبازی
فداکاری، ازجان گذشتگی، کنایه از بندبازی
تصویری از جانبازی
تصویر جانبازی
فرهنگ فارسی عمید
جانبازی
دلیری، مردانگی
تصویری از جانبازی
تصویر جانبازی
فرهنگ لغت هوشیار
جانبازی
ایثار، جان فشانی، سربازی، فداکاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جانبانو
تصویر جانبانو
(دخترانه)
بانویی که چون جان عزیز است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهانبانی
تصویر جهانبانی
پادشاهی، سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انبازی
تصویر انبازی
شرکت، همکاری، همدستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
در دورۀ جمهوری اسلامی، کسی که در جنگ میان ایران و عراق، معلول شده است، کسی که جان خود را به خطر اندازد، ازجان گذشته، دلیر، بی باک، بندباز
فرهنگ فارسی عمید
(اَمْ)
مزیدعلیه انباز. (آنندراج). شرکت. (مؤید الفضلاء) (ناظم الاطباء). شرکت در امور مادی و معنوی. همکاری. همدستی. (فرهنگ فارسی معین). شرک. (دهار). شرکت. مشارکت. تشارک. اشتراک. (یادداشت مؤلف). شراکت. (آنندراج). خلطه. شقص. شقیص. (منتهی الارب) : بدانکه این شدادبن عاد بود که ولایت همه جهان ازشرق تا غرب او را بود و همه پادشاهان بدست وی مقهور بودند پس با خدای تبارک و تعالی انبازی گرفت و بهشتی کرد بر مثال بهشت آن جهان. (تاریخ بلعمی). پادشاهی بانبازی نتوان کردن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 345).
گر انبازی بدین اندر ز حیلتگر جدا کردی
و گر نی مر مرا با تو بدین در نیست انبازی.
ناصرخسرو.
دانه به انبازی شیطان مکار
تا ز یکی هفتصد آید ببار.
نظامی.
نیست یکی ذره جهان نازکش
پای ز انبازی او بازکش.
نظامی.
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
که مصلحت نبود خسروی بانبازی.
ظهیر فاریابی.
اندرین موسم انباز کرم (کلم ؟) لوزینه ست
از سخای تو شود ساخته این انبازی.
سوزنی.
چون بانبازیست عالم برقرار
هر کسی کاری گزیند زافتقار.
مولوی.
خبیث را چو تعهد کنی ّ و بنوازی
بدولت تو نگه می کند بانبازی.
(گلستان).
با چنین یار که ما عقد محبت بستیم
گر همه مایه زیان می کند انبازی به.
سعدی.
، پوست دباغت داده. (آنندراج) (غیاث اللغات). پوست بز نرم و اعلا. (ناظم الاطباء) :
بر همه عالم همی تابد سهیل
جایی انبان می کند جایی ادیم.
سعدی (گلستان چ فروغی ص 159).
- امثال:
ارزان خری انبان خری. (از امثال و حکم مؤلف). و رجوع به همین کتاب شود.
، کنایه از آدمی فربه و بیکاره و شکم خواره. (خاتمۀفرهنگ انجمن آرا پیرایش اول)، شکم. بطن. (فرهنگ فارسی معین)، کیسه ای که از پوست یا قماشهای زبر و خشن سازند و بر دوش اندازند و توشه و زاد سفر در آن گذارند. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نانبایی
تصویر نانبایی
شغل نانوانان پزی، نان فروشی، دکان نان پزی ونان فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
ناپاک غیرمطهر نجس: توتایک بارگی جان درنبازی جنب دانم تراونانمازی. (اسرارنامه عطار. چا. دکترگوهرین 59)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوبازی
تصویر گاوبازی
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاسبازی
تصویر طاسبازی
بازی طاسباز، شعبده بازی، حیله مکر فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهبازی
تصویر شاهبازی
حالت و کیفیت شاهباز، چیره دستی تسلط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهانبانی
تصویر جهانبانی
سلطنت پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانگدازی
تصویر جانگدازی
عمل جان گداز روح گداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان باز
تصویر جان باز
کسی که جان خود را فدا کندکسی که جان خویش را در معرض خطر اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانبداری
تصویر جانبداری
پشتیبانی کرانجیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانخانی
تصویر جانخانی
جوال بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالباسی
تصویر جالباسی
جائی که لباس در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبازی
تصویر انبازی
شرکت (در امور مادی و معنوی) همکاری همدستی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل پاکباز عمل آن کسی که هر چه دارد در قمار و عشق یا در هواهای دیگر دهد و از ناداشت نیندیشد، عشق پاک عشقی که با هوای نفس آمیخته نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
کسی که با جان خود بازی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بازی
تصویر جان بازی
عمل جان باز فدا کردن جان خود فداکاری، دلیری مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبازی
تصویر انبازی
شراکت، شریک بودن، همدستی، همکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان بازی
تصویر جان بازی
فداکاری، دلیری، شجاعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاکبازی
تصویر پاکبازی
وارستگی، از خود گذشتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانخانی
تصویر جانخانی
نوعی کیسه بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان باز
تصویر جان باز
کسی که جان خود را فدا کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهانبانی
تصویر جهانبانی
سلطنت، پادشاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاوبازی
تصویر گاوبازی
جنگ با گاو نر که در برخی از کشورها از ورزش های رایج است، نوعی مسابقه در برخی از روستاهای ایران به صورت جنگ میان گاوهای نر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انبازی
تصویر انبازی
شراکت
فرهنگ واژه فارسی سره
شراکت، شرکت، شریکی، مشارکت، همدستی، همکاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جان نثار، دلیر، فداکار، فدایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جانبداری
تصویر جانبداری
Partisanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جانبداری
تصویر جانبداری
приверженность
دیکشنری فارسی به روسی