- جامخانه
- آئینه خانه
معنی جامخانه - جستجوی لغت در جدول جو
- جامخانه
- آیینه خانه، اطاقی که به دیوارهای آن آیینه نصب کرده باشند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیک خانه پستخانه چار پار خانه: ایجادپست - اصل این عنوان دردولت قاجار از روی تخمه قدیم یا مخانه و چاپار... همی بود)
نورگیر حمام، خانه ای که به دیوارهای آن آیینه یا شیشه نصب کرده باشند
تودگانه
جای پاسبان قراولخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
ستمگرانه ستمگرانه ستمکارانه ظالمانه
جوال بزرگ
خانه ای باشد که رخوت پوشیدنی و غیر پوشیدنی دوخته و نادوخته در آن نهند رخت خانه
بنادانی، از روی جهالت
همیشه، دائم، ابدی
مانند جادوان (عمل کردن)، مانند جادوگر: (آن چشم جادوانه عابد فریب بین کش کاروان حسن بدنباله میرود) (حافظ)
بیمارستان مبتلایان به جذام
مطبعه، محل چاپ
دستگاه و محلی که تهیه چاو را بعهده داشت
خانه چشم حفره ای که چشم در آن جا دارد کاسه چشم
محل زنان حرم حرمسرا فغستان
خانه ای که در آن شیشه بندی و آینه کاری بود تا هر چه از بیرون باشد دیده شود و روشنایی خورشید در آن افتد، آسمان پر ستاره، خانه ای که در آن تنور یا بخاری باشد خانه زمستانی که در آن آتش افروزند، حمام گرمابه، شبستان
سراپرده خیمه
سایه بان، چتر، سراپرده
جای چاپ کردن اوراق و کتب، محلی با ماشین چاپ و دستگاه های حروف چینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق، مطبعه
محل رهگذر باد، بادخون، بادخن
پاینده، پایدار، همیشگی، برای مثال اگر مرد رنجی اگر مرد گنج / نه گنجت بود جاودانه نه رنج (فردوسی - ۸/۳۹۶ حاشیه) ، تا همیشه، برای مثال اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)
مانند جاهلان، از روی جهالت، به نادانی
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
آنچه به وسیلۀ مردم عادی استفاده می شود، غیرعلمی، عوامانه مانند عوام، به روش مردم عادی، برای مثال عامیانه چه ملامت می کنی / بخل بر خوان خداوند غنی (مولوی - ۷۹۸)
تاب خانه، خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه
بیمارستانی که مبتلایان به مرض جذام را در آنجا نگهداری و معالجه می کنند
جایی که در آن جامه های دوخته و نادوخته را نگه داری می کردند، رخت خانه، انبار البسه، برای مثال پشمینه پوش خرقۀ سالوس تا نسوخت / از جامه خانۀ کرمت خلعتی نیافت (کمال خجندی - لغتنامه - جامه خانه)
منسوب به عوام و مردم بیسواد و فرومایه
زاور خانه برده خانه
بجولخانه، منگخانه (قمار خانه) جایی که در آن با قاب گوسفند بازی کنند، قمارخانه
آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن