- جالفه
- خشکسال، شکسته سر
معنی جالفه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث سالف پهنه گردن، گذشته مونث سالف ایام سالفه
مونث جالی، غریبانی که از وطن خود هجرت کرده اند، اهل ذمه، جزیه ای که از اهل ذمه گیرند
زن بی شرم، زن فحاش
دژواخ سبکسری دریدگی، کاواکی
سالف، ماضی، متقدم، گذشته، پیش رفته، پیشین
آشفته پریشان حال، شیدا دیوانه
قطعاتی از چوب و تخته که بمشک های پر باد بندند و در آب اندازند وروی آن نشسته از آب عبور کند
ریستک (وبا)
((لِ یا لَ))
فرهنگ فارسی معین
قطعاتی از چوب و تخته که به مشک های پر باد بندند و در آب اندازند و روی آن نشسته از آب عبور کند
خیک های بادکرده ای که چند تکه چوب و تخته به آن ببندند و برای عبور از آب بر آن بنشینند